هستي مامان وبابا آرمينا هستي مامان وبابا آرمينا ، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 23 روز سن داره

♥♥♥آرمينا جونمي♥♥♥

يه جمعه خوب......

روز جمعه سه تايي رفتيم مجتمع تفريحي شهرداري و گلخونه هايي زيبايي كه داره حسابي ازت عكس گرفتم البته هوا يكم سرد بود وما نگران از اينكه نكنه سردت بشه. عكسات رو ببين....     ...
15 ارديبهشت 1392

سومين مرواريد

دو روز پيش مامان جون و بابا جون اومدن خونمون و امروز صبح رفتن خيلي نموندن بيشتر اومده بودن به خاطر شما آخه  دلشون واست تنگ شده بود دو روز خيلي خوش گذشت و شما هم خودت رو حسابي واسشون لوس ميكردي و موقعي كه ميخواستن برن رفته بودي تو بغل مامان جون و خودت رو چسبونده بودي بهش و هر چي ميگفتم بيا بغلم نميومدي.   تو اين دو روز دندون سومي يعني از بالا سمت راست كه چند قت بود پيله بسته بود زد بيرون .ولي نميدونم چرا فعلا يكي در اومده و دوتا باهم در نيومدن اون يكي پيله بسته حتما تا چند روز ديگه در مياد . عكسش رو ميزارم البته خيلي وضح نيست مبارك باشه عزيز دل مامان       ...
15 ارديبهشت 1392

اولين هندونه خوردن

امروز بابا واسه اولين بار بهت هندونه داد اولش كه زير بار نميرفي و تا بابا هندونه رو نزديك دهنت ميبرد صورتت رو برميگردوندي و ميگفتي (پيف). چند بار اينجوري كردي ولي تا يكم تو دهنت رفت و مزش رو فهميدي   خوشت اومد .بزار با عكساش واست بگم.   اول كه صورتت رو برميگردوندي عكس ندارم آخه داشتم فيلم ميگرفتم.   موقعي كه مزش رو چشيدي       به حدي خوشت اومده بود كه تا بابا يكم دير بهت ميداد اعلام ميكردي   كه ميخوام اينجوري...      وبعد دوباره ...      گاز ميزدي و  ازش يه تكه د...
13 ارديبهشت 1392

اولين پارك رفتن دخترم

گفته بودم كه خيلي بيرون رفتن رو دوست داري ومامان خيلي ناراحته     از اينكه دخترم رو چرا اصلا بيرون نميبريم .يعني تقصير من نيست بخاطر     هوا كه يا سرده و يا باد شديده ما هم كه به خاطر سرما خوردگي     دخملي كه تازه خوب شدي چشممون حسابي ترسيده و ميترسيم     خيلي بيرون ببريمت .   اما بگم از امروز جمعه هوا عاليه نه سرده و نه باد. حالا كه ابر و ماه و     خورشيد وفلك همه دست به دست هم دادن و اوضاع يكم مناسب شد     واسه بيرون بردن دخملي از شانس ما بابا عصر كاره و بايد ميرفت سر   &nb...
6 ارديبهشت 1392

كارهاي جديد...

ميخوام از كارهايي كه تازگي انجام ميدي بگم.     اول اينكه به سرعت سينه خيز ميري و ميتوني به هر چي كه بخواي برسي.   واسه چند لحظه ميتوني تنهايي بشيني و تعادلت رو حفط كني.ولي بيشتر دوست داري دمر باشي و روي سينه اينور اون ور بري   يكم روي دست و پات حالت چهار دست و پا ميموني.   يكسره در حال گفتن ددددددو ب ب ب ب با (فتحه)هستي گاهي م م م م .   دوتا دندون مرواريدي خوشكلت تا نيمه بيرون اومده وموقعي كه ميخندي خوشكل پيداس که البته چون تکون خوردی کیفیتش خوب نیست       موقعي كه مامان يا ب...
3 ارديبهشت 1392