هستي مامان وبابا آرمينا هستي مامان وبابا آرمينا ، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 22 روز سن داره

♥♥♥آرمينا جونمي♥♥♥

روز مرد مبارك

      ای تمام زندگی و هستی ام، عشق را با تو تجربه كردم و بدان مروارید زیبای عشقت همیشه در صدف سرخ قلبم جای دارد. بهترینم، به پای همه خوبیهایت برایت خوب بودن، خوب ماندن و خوب دیدن را آرزو می كنم. عزیزم  روزت رو تبریك می گم.     عزيزم دخترم امسال وجود نازنين تو در  زندگي ما معني روز زن و مرد رو براي ما تغيير داد و به خاطر تو شد روز مادر و روز پدر . هر سال خودم تنها واسه بابايي هديه ميخرديم .ولي امسال كه نتونستم با شما برم واسه همين سه تايي رفتيم و براي بابايي يه جعبه ابزار خريديم .     چه حس شيرينيست مادر و پدر بودن با وجود خوب...
3 خرداد 1392

حياط خونمون

اين روزها كه هوا خوب شده و ديگه شكر خدا سرما تموم شده هر روز يكم ميريم تو حياط هوا خوري.   امسال بابا خيلي واسه باغچه ها زحمت كشيد و 6-7 تا درخت ميوه امسال به باقي درختها اضافه كرده .توي حياط پشتي درخت هاي ميوه و فلفل كاشته .   تو حياط جلويي سبزي خوردن و درخت انگور خيلي بزرگي داريم .كه همه فصل تابستون سبزي خوردن خودمون مهمونامون رو تامين ميكنه. و البته درخت آلبالو داشتيم كه سال قبل آفت زد و هر دو درختمون خشك شد كه خيلي ناراحت شديم و هر سال يه عالمه ترشي و مرباي آلبالو درست ميكرديم .     سالهاي گذشته من و بابايي باهم همه كارهايي باغچه ها رو ...
2 خرداد 1392

آرمينا و قناري

تقريبا حدود سه سالي ميشه كه يه قناري توي خونمون داريم البته من كه خيلي خوشم نمياد .   بابا خيلي دوستش داره و بهش علاقه داره . آخه يه موقع هايي اينقدر بلند ميخونه كه از دستش عصباني ميشم يا از خواب بيدارمون ميكنه و يا مثلا داريم تلويزون نگاه ميكنيم جاي حساسه يه خبر ، يا يه فيلمه كه اون هم صداش رو بالا تر ميبره اين موقع است كه ديگه من تازه موقع تابستون كه مهمون زياد داشتيم اين جناب قناري از ساعت 5 صبح شروع ميكرد به خوندن اونم با صداي بلند و آواز طولاني .كه مهمونا رو هم عاصي ميكرد كه ماهم ميذاشتيمش توي حمام در رو ميبستيم اينجوري ساكت ميشد چند باري هم بابا گذاشتش توي ماشين. ...
30 ارديبهشت 1392

عسلم مسواك زدن رو دوست داره

هميشه بعد از اينكه قطره آهن بهت ميدم برات مسواك ميزنم به خاطر اينكه دندوناي خوشكلت سياه نشه وهم اينكه هميشه   لثه هات تميز بمونه . كه خيلي دوست داري وقبل از اينكه دستم بالا بياد دهنت رو واسه مسواك باز ميكني.   اين مسواك انگشتيته     وبعد اينجوري مسواك ميزنيم     يه موقعهايي دستم رو ميگري ،با تعجب نگاهش ميكني با انگشتت روش ميكشي  دوباره ميزاري تو دهنت       آفرين به دختر گلم كه براي مسواك زدن با مامان همكاري ميكنه.انشاالله ببينم روزي كه خودت...
29 ارديبهشت 1392

چهارمين مرواريد

          عزيز دلم امروز چهارمين دندونت كاملا دراومد. شكر خدا كه اين دوتا رو راحت در اوردي و اذيت نشدي . به نظر خودم  دندون بعدي كه در مياد  از بالا سمت چپ باشه كه يكم پيله بسته.انشالله بعدي ها رو باز راحت در بياي و اذيت نشي.     مبااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااركه فدات بشم.   ...
26 ارديبهشت 1392

آزمايش كم خوني 9ماهگي

دوروز پيش رفتيم آزمايشگاه براي آزمايش خوني كه توي 9ماهگي بايد     انجام ميدادي .     از شب قبلش استرس داشتم كه ميخوان ازت خون بگيرم دردت بياد و     گريه كني . آخه يكي از دوستام دخترش رها 3 ماه ازت بزرگتره       خون گرفته بودن خيلي گريه كرده بود و از دستش خون     زيادي رفته بود واسه همين همش نگران بودم.   خلاصه صبح ساعت 8/5 رفتيم آزمايشگاه.  از ساعت 6/5شير نخورده     بودي آخه بايد 2-3 ساعت ناشتا ميبودي .نيم ساعت طول كشد تا     نوبتمون شد و تو اين فاصله همش دلهره داشتم...
25 ارديبهشت 1392

گلهاي ارديبهشت ماه

توي فصل ارديبهشت اطراف خونمون و تمام بلوارها پر ميشه از گلهاي رز و محمدي و ماهم به رسم هر سال ميريم و يه عالمه گل ميچينيم و تا مدتها توي خونمون گل و بوي گلها رو داريم .(البته اين گلها رو از جايي چيديم كه   خيابون بن بسته و كسي از اونجا رد نميشه پس به زيبايي شهر لطمه   نزده ايم)واز زيبايي گل توي خونمون استفاده ميكنيم .بابا يه دسته گل   خوشكل درست كرد ومن هم يه ريسه بلند كه آويزون كردم تا خشك   بشه ومعمولا تا سال بعد خوش رنگ و خوشكل ميمونه   ...
23 ارديبهشت 1392

يه مامان خوشبخت

عزيزم ،دخترم به خاطر وجود نازنينت من خودم رو خوشبخت ترين وخوشحالترين آدم روي زمين ميدونم.    دليل بودن تو  بود كه مادر نام گرفتم .زماني كه از ته دل و با نگاه   مهربانت مَمَ صدايم ميكني و دستات رو به بالا به نشانه بغل كردن بالا   مياري مرا تا اوج آسمان ميبري.   تا اوج خوشحالي ،تا اوج دوست داشتنت.   حس شيريني ست حس مادري.حسي كه با هيچ چيز در دنيا قابل     مقايسه نيست .   وجود گرم و شيرينت،صداي خنده هايت،صداي اَ اَ گفتنت ،صداي دَ دَ   گفتنت گرما بخش خونمون شده .   همه چيز رو دوست دارم .خا...
17 ارديبهشت 1392