سفر به بانه كردستان
اين چند روز كه گذشت پر ماجرا و پر از اتفاقاي خوب بود و
خيلي خوش گذشت . روز سه شنبه مسافرتمون شروع شد و رفتيم
استان كردستان شهر بانه .تا روز جمعه شب رسيديم خونه.
هم به قصد تفريح و بيشتر خريد. كولر اسپيلت ميخواستيم كه واسه
فصل تابستون آماده باشيم .وچرخ خياطي واسه مامان .(آخه دوست
دارم برم كلاس خياطي).
كه خيلي ارزانتر از شهر خودمون خريد كرديم .ويه عالمه لباس و چيز
هاي ديگه خريديم كه خيلي خوب بود آخه خريد كردن هميشه لذت
بخشه .
واسه عزيز دلم يه بيلرسوت دامني و يه سويشرت و يه ليوان آب خوري
خريدم.لباس هاي بچگونه خيلي خوشگلي كه پسند ما باشه نداشت
واسه همين خيلي نتونستم واست خريد كنم ولي بجاش تا دلت بخواد
و تا جايي كه ماشين جا داشت پوشك خريديم . پوشك confy ترك اصل
كه قيمتش خيلي مناسب بود .
و اما اگه بگم از احوالاتت در سفر . توي مسير راه كه 8 ساعت بود تو
ماشين خيلي خوب بودي ولي يك ساعت تا نيم ساعت آخر خسته
ميشدي و يا بهونه ميگرفتي ميخواستي بري تو بغل بابا كه پشت
فرمون بود. تو بازار هم توي كالسكه نميموندي.آخه كالسكه خودت
خيلي توي ماشين جا ميگرفت واسه همين كالسكه دختر گل يكي از
دوستام رو با كالسكه خودت عوض كرديم چون اون مدل عصايي بود و
خيلي كم جا ميگرفت و شما انگار فهميده بودي كه كالسكه خودت
نيست وتوش راحت نبودي و به غير از يك بار كه خواب بودي اصلا توش
نمي نشستي و بيشتر بغل بابا و يكم بغل من بودي هر چند كه خيلي
از اين وضيعيت خوشت اومده بودو بهت خوش ميگذشت و اسه همه
دست تكون ميدادي وميخنديدي و اگه يه بچه ميديدي كه ديگه
هيچ.......بلند بلند واسش ميخنديدي و ددددد ميگفتي .
هوا واقعا خوب بود و طبيعت عالي و زيبايي داشت.
وحالا نوبت عكسها.....
نمايي از شهر
آرمينا در حال رانندگي
طبيعت زيبا
ببين چه راحت لم دادي ......فدات بشم عزيزم