مهموني افطار

پنجشنبه شب خونه يكي از دوستامون كه همشهري و همكار بابايي

هستند دعوت بوديم خيلي خوش گذشت از همه مهمتر اينكه مثل

هميشه خيلي خوب بودي ساعت 10 بود خيلي خوابت گرفته بود و

خوابيدي ولي ما تا حدود  1/5 اونجا بوديم .بچه ها رو خيلي دوست

داشتي و با ديدنشون ذوق ميكردي و به زبون خودت باهاشون حرف

ميزدي.

اين گروه از دوستامون

موقعيكه با هم آشنا شده بوديم همگي تازه ازدواج كرده بوديم و بعد از

2سال يكي يكي ني ني ها اضافه شدن و چمع ما با اين شيطونكها

شيرينتر  شد

پارسا جون8 ماهه         آرمينا جونم         بهار جون9ماهه

به ترتيب:رستا 4ساله،  دلارام 5 ساله،  پارسا8 ماهه و پويا 8 ساله، آرمينا طلا

، و بهار 9 ماهه

عزيزم اميدوارم بزرگتر شديد دوستاي خوبي واسه هم باشيد