گردش زمستاني در روز آفتابي
روز جمعه(ببخشيد عسلم با چند روز تاخير تونستم بنويسم)ديديم هوا خوبه و تصميم گرفتيم سه تايي من و بابا و آرمينا گلي با هم بريم پارك شهر آستانه كه يكم با ما فاصله داره.
يه روز گرم و آفتابي هوا خيلي خوب بود وشما هم خيلي ذوق كرده بودي از اينكه اومديم بيرون راستي بگم كه بيرون رفتن رو دوست داري وتا لباس ميپوشيم شروع به دست وپا زدن ميكني يعني بغلم كنيد و ذوق ذوق ميكني.
خلاصه اينكه اينم عكساش هر چند كه طبق معمول شيطونك مامان باز با آفتاب مشكل داشت
اين پارك تو فصل بهار وتابستان خيلي سرسبز و چمنكاري ودرختاي زيبايي داره ولي تواين فصل خشكه طبيعت زمستاني داره به همين خاطر نشد خيلي ازت عكس بگيرم بابايي سوار اين مجسمه ها كردت وتو هم خوشت اومد گردنشون رو محكم ميگرفتي وميزدي ديشون وتا ازت غافل ميشدم دهن ميزدي تا ببيني چه مزه اين دو سه ساعتي بوديم كمكم هوا سرد ميشد كه رفتيم خونه