ترس ونگراني مامان....
تازگيها مطلبي ميخوندم درباره (دور از جونت)خفگي نوزادان تو خواب .وحشت برم داشت وترسيدم باتوجه به شيطنت هايي كه از دخملي ديدم خيلي نگرانم حالا ميگم منظورم چيه.
مواقعي كه بابايي شب كاره ما توي تختامون نميخوابيم و ميايم جلوي تلويزيون.بعد از اينكه شما رو خوابوندم رفتم كه واست پتو بيارم تا رفتم و اومدم ديدم اينجوري شدي
از روي دست رفتي روي شكم و دمر خوابيدي.قبلا پيش اومده بود كه خواب بودي و ميخواستي غلط بخوري كه جلوت رو ميگرفتم.
دوباره چند شب پيش تو تختت بودي كه نيمه شب انگار يكي گفت بيدار شو موقعي كه نگات كردم ديدم...
اين موضوع چند بار ديگه هم اتفاق افتاد.
اين شبا مامان خواب راحت نداره و شب بارها و بارها بلند ميشم نگات ميكنم كه نكنه دوباره غلت بخوري آخه زبونم لال و دور از جونت ميگن يكي از علتهاي خفگي تو خواب دمر خوابيدنه.
از بس كه تو خواب ايندست اون دست ميشي و دست و پا ميزني كه پتو از روت كنار ميره كه مجبور شدم يه پتو بزرگ واست بزارم كه سنگين باشه ونتوني كنار بزني. ديشب گفتم نكنه خطر ناك باشه و عوضش كردم و پتوي خودت رو گذاشتم كه شب بيدار شدم ديدم از روت كنار رفته و صبح يكم بينيت خرخر ميكرد وآبريزش بيني داشتي.
نميدونم چكاركنم .به نظر خودم به خاطر اينه كه هميشه چه در حال بازي يا لباس عوض كردنت و يا حتي موقعي كه ميخوام پوشكت رو عوض كنم دوست داري رو شكم باشي.كه كلي مشكل آفرين شده.
خيلي نگرانم.