ما اومديم.....
ما برگشتيم ولي با چند روز تاخير و مسافرتمون 10 روز طول كشيدو خيلي خوش گذشت دو روزي اهواز بوديم ودوروز شوشتر و بقيه اش هم دزفول.
وشما هم خيلي دختر خوبي بودي و خيلي خوب با بقيه ارتباط برقرار ميكردي.
خبر بد اينكه يكم سرما خوردي كه اولين سرما خوردگيت بود كه هنوز هم يكم ادامه داره ماماني فدات بشه يكم آبريزش بيني داشتي هوا سرد شده بود و چند روز هم بارندگي بود به همين خاطر خيلي نشد كه بيرون بريم
واتفاق خوب اينكه مراسم نامزدي عمو بودو شما هم توي مراسم حسابي خوشحال بودي متوجه شده بودي كه جشنه.
اين هم عكساي مسافرتمون...
تومسير راه توماشينكه بيشتر خواب بودي
طبيعت جاده خيلي قشنگ بود وبيشتر مسير برف بود و دوست داشتم كه ازت عكس بگيرم ولي هم اينكه سرد بود و هم اينكه عسلم همش خواب بود
عكساي متفرقه
اينجا اهوازه كنار رود كارون كه دخمل گلم بازم خواب بودي و نشد ازت عكس بگيرم
آرميناي متعجب
آرميناي خواب آلود
عسلم رفته روي ترازو
آرمينا و مبينا دختر خاله
وحالا عكسات توي يه روز آفتابي در دزفول ولي به خاطر نور آفتاب اصلا با مامان همكاري نميكردي و يا چشات بسته بودن و يا نگاه دوربين نميكردي و حواست به اطراف بود به همين خاطر عكسات خيلي خوب نشد.
رود خانه دزفول كه به خاطر بارندگي گل آلود بود
پل جديد
پل قديم
تمام حواست به سنگ بود ووبا ناخن بهش چنگ ميزدي و اصلا به مامان توجه نميكردي
سفر بعديمون به دزفول يك ماه ديگه براي عروسي خاله مهسا. كه به تعطيلات عيد ميخوره و يه ماهي دزفول ميمونيم.