هستي مامان وبابا آرمينا هستي مامان وبابا آرمينا ، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 5 روز سن داره

♥♥♥آرمينا جونمي♥♥♥

نوروز 93

1393/1/24 2:41
نویسنده : مامان مريم
506 بازدید
اشتراک گذاری

آرمینا 20 ماه و 20 روزه

سلام به عروسک نازم .سال نو ت مبارک باشه عزیزم. امسال دومین سالی هست که کنار ما سر سفره هفت سین هستی. خدا رو شکر.

وسلام به  همه دوستای گلم .انشالله سالی با برکت و سلامتی داشته باشد.

بعد از حدود 25 روز اومدم.غیبتم خیلی طولانی شد .دلم برای همه دوستام و نی نی وبلاگی ها تنگ شده بود. .

واما نوروز امسال خیلی خوب بود و خوش گذشت .روز دوشنبه اومدیم  ولی خیلی کار داشتم و فرصت نمیکردم بیام و برات مطلب جدید بزارم. .

از وقتی که اومدیم یکم بهونه گیر شدی چونکه دورت خلوت شده و تنها شدیم یه سره به ما میچسبی و میخوای بغلت کنیم البته امروز خیلی بهتر شدی.امیدوارم بهتر تر بشی..

اما بگم از سال نو که خونه مامان جون اینا بودیم .ما و خاله مرضیه همگی منتظر تحویل سال و بعدش روبوسی  عیدی گرفتن و این حرفا....

بهتره با دیدن عکسها پیش بریم.

سفره هفت سین خونه مامان جون

بقیه عکسها در ادامه مطلب لطفا بیایید....

 

امسال عمو علی توی دزفول باغ خریده بود. و عمه و عموها همگی توی باغ جمع میشدیم و چند روی اونجا بودیم. البته ما شب به خاطر تو میرفتیم خونه باباجون میخوابیدیم و دوباره صبح میرفتیم.خیلی خوش میگذشت و توهم حسابی از اینکه دورت شلوغ بود خوشحال بودی. عکسای باغ رو ببینیم.

 

آرمان و آرمینا

اینجا آهنگ گذاشته بودیم و داشتی برامون میرقصیدی.

خونه عمه هم رفتیم

با عمه اینا شام رفتیم رستوران سنتی.که خیلی شیطونی کردی و نفهمیدیم چی خوریم.

نمیذاشتی منو رو نگاه کنیم و میخواستی دست خودت باشه من کهنگرانولی عمه اینا از غش غش به شیطنت هات میخندیدن.

حالا بریم سراغ رودخونه شهر خودمون .

باز هم با دیدن آب ذوق کردی و میخواستی بری توی آب.

اینجا سر دشت و ابوالحسن هست .یه جای تفریحی توی دزفول با مامان جون و بابا جون و خاله اینا رفتیم.

سال قبل با خانواده بابایی رفتیم .عمه و عمواینا خیلی خوب بود ولی چونکه سرد بود و سرمای شدیدی خورده بودی من خیلی خوشحال نبودم.ولی امسال هوا خیلی خوب بود و همه جا سرسبز بود.

وقتی که  خونه بودیم بیشتر توی حیاط بودی و بازی میکردی یا بابا جون میبردت توی کوچه و قدم میزدید.تا لباس میپوشید که بره بیرون بدو کفاشات رو میاوردی و خودت رو مینداختی بغلش که ببرت بیرون.

اینم از شیطنتت توی خونه .ببین کجا رفتی.

اینجا یکی از پارکهای زیبای دزفوله .پارک خانواده.

یه روز دیگه صبح رفتیم.همه مرغابی ها و غازها اومده بودن بیرون .تا از دور دیدیشون بدو رفتی سمتشون. جالبه من میترسیدم ولی تو نه. رفته بودی نزدیکشون و نگاشون میکردی.

روز سیزده بدر از صبح بارون شدیدی گرفت که هیچکی نتونست بره بیرون.ماهم که همگی مهمون داییم بودیم.داییم زنگ زد حالا که نمیشه بریم بیرون بیایید خونمون و رفتیم شوش و همگی خونه بابا بزرگم جمع شدیم. و سیزده بدر رو توی خونه و همگی دور هم بودیم.

اینجا توی حیاط داری بارون رو نگاه میکنی.

روز 15 فروردین جشن نامزدی سارا دختر خاله خودم  بود.

بعد از جشن اینقدر صندلی ها رو جابجا کردی که نگو .حسابی شیطونی کردی.

سارا جون انشالله خوشبخت بشی.

احتمال داره در آینده بیاد و همشهری ما بشه.

 

17 فرورین عروسی یکی از فامیلهای بابا بود. حسابی توی سالن رقصیدی

 و روز 18 برگشت به سمت خونه .توی مسیر 3/5ساعته اولین بار بود که خیلی اذیت شدی میگفتی اصلا توی ماشین نشینیم. با اینکه همیشه میخوابیدی .اون روز یکم خوابیدی و گریه میکردی.مجبور شدیم توی راه 45 دقیقه بزنیم کنار تا بازی کنی که موقع سوار شدن باز گریه کردی ولی یکم بعد خوابیدی.

.اینم از عکسابالاخره تموم شد..

وای یه چیز بگم که هر جا عید دیدنی میرفتیم وقتی میخواستن بهت عیدی بدن. هنوز بهت نداده دستت رو دراز میکردی و خوشحال داد میزدی دیدَ دیدَ.یعنی بده بده.وای من رو میگی از خجالت سرخ میشدم.آخه نمیدونم تو از کجا میدونی که عیدی چیه و جالب تر  اینجا بود تا میگرفتی میدادیش دست من.

باورم نمیشد بتونم این پست رو بزرام.خیلی وقت آزاد ندارم.همش باید حواسم به خوردنت باشه و یا مرتب ببرمت  جیش کنی. توی پست بعدی اتفاق جدیدی هست که بعدا میگم .فعلا بای بای

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

nira
24 فروردین 93 10:19
عکسای قشنگی بود بوس واسه دختر ناز و ملوس
مامان مريم
پاسخ
نظر لطف شماست.
الهام مامان علیرضا
24 فروردین 93 10:53
چه هفت سین های زیبایی چه طبیعت بکری عکسی که آرمینا جون دست می زنه خیلی قشنگه اون رقصش با دستمال هم که خیلی زیباست خیلی عکس های طبیعت جنوب زیبا شده عروسی هم که مشخصه حسابی خوش گذشته عیدی هم که حســـــــــابی گرفته آرمینا جون سال خوب و خوشی رو براتون آرزو می کنم
مامان مريم
پاسخ
مرسی از لطفت عزیزم .بله خوزستان بهترین فصلش الانه که واقعا طبیعنهای زیبایی داره. جای همه دوستان خالی.