آخرین پست سال ۹۲
فردا صبح زود به امید خدا عازم خوزستان هستیم
حال جمع کردن ساک و چمدان هستیم.و عید را مهمان بابا جون و مامان جون هستیم .
یعنی اونجا اتراق کرده و به گشت و گذار میگذرانیم.
البته این چند روز اتفاقهایی افتاده.
در پی ادامه درمانت روز شنبه آزمایشی دیگه گرفتیم که متوجه شدیم باز مثبت هست .با ناراحتی رفتیم پیش دکتر.
گفت که بدنت نسبت به داروها مقاوم شده و دیگه اثر نمیکنه.
دو راه مونده یکی تزریق آمپولهای ۱۲ساعته اس و یکی دیگه بستری در بیمارستان و تزریق آمپول و مراقبت در بیمارستان است .
دیگه دوست ندارم از حالم بگم که خیلی خراب بود .
دکتر گفت اگه نمیفرستمتون بیمارستان چونکه به شب عید میخوره .فعلا آمپولها رو بزنید ولی احتمال زیاد چونکه جدید هست عکس العمل نشون بده. دیگه از ناراحتی ها و گریه زاریهام چیزی نمیگم .از حالتهات متوجه شدم که بهتر شدی.
از روز شنبه 9 صبح و 9 شب آمپول میزنی .
خدا منو بکشه که پشتت جای آمپولها کبد شده تا امروز صبح 6 آمپول رو زدی .دیگه وقتی وارد اتاق تزریق میشیم گریه میکنی . دل ما برات ریش ریش میشه.وقتی میخوابونیمت سرت رو روی تخت میزاری و گریه میکنی.بعد از اون یه دقیقه ای گریه میکنی و بعد تموم میشه .
4 تا دیگه مونده .امروز یه نمونه دیگه دادیم آزمایشگاه تا ببینیم آمپولها اثر خودشون رو کردن یا نه .
خدایا خودت کمک کن و جواب آزمایش خوب باشه.
آخرین عکسهای سال 92
در حال تماشای تی وی
در حال کمک به مامان
بوووووووووووووووووووووس
پی نوشت:
ساعت 12 و نیم زنگ زدم آزمایشگاه و جواب آزمایش رو پرسیدم. خدا رو شکر جواب خوب بود و منفی شده. یعنی اینکه داروها اثر گذاشته. از خدای خودم ممنونم .
ما عیدی خودمون رو از خدا گرفتیم.
سلامتی دخترمون