يك تا دو ماهگي
يارب آن نوگل خندان كه سپردي به منش
ميسپارم به تو از دست حسود چمنش
يك ماه بعد از تولدت اومديم خونه خودمون تو اين مدت هم حسابي مامان جون رو زحمت داديم. بزرگ شدي بايد حسابي ازش تشكر كني.
من و بابا كه تنهايي خونه رو ترك كرده بوديم حال سه نفري برگشته بوديم نگران بودم نكنه تو راه خوزستان تا اراك خسته بشي ولي نه همش خوابيدي.وحسابي دختر خوبي بودي.
رسيديم خونه حمامت كرديم راستي حمام كردن رو خيلي دوست داري يه موقع هايي هم تو حمام ميخوابي
ديگه الان مامان رو ميشناسي و همش لبخند ميزني.
مهمون هايي داشتيم كه واست كلي هديه اوردن
مامان جون كه دستش درد نكنه
واست يه عروسك خوشكل اورده بود
اينم هديه خاله مهسا
واينا هديه مبينا دختر خاله مرضي
مبينا عزيز خاله
واين هم هديه يزدان خاله
اين يزدانه كه 5ماه ازت بزرگتره
واين هديه زنداييه از كيش اورده
واينها هم هديه دوست باباييه
چند روز پيش كه رفته بوديم بازار اينا رو واست خريدم
وخلاصه اين كه:
هميشه آروم بودي و در حال دست و پا زدن وقتي هم كه مارو ميديدي يه خنده خوشكل تحويلمون ميدادي كه دل ماماني واست ضعف ميرفت.
خيلي هم سحر خيزي نهايت تا 8صبح ميخوابي ونميذاري كه مامان خوش خوابت بخوابه و ميخواي كه باهت بازي كنيم .
از چله كه در اومدي شرع كردي به دست خوردن.
دستت رو مشت ميكردي و يواش يواش بهش زبون ميزدي ماماني فدات بشه خيلي با نمك ميشدي.
صداي اا درمياري و و خيلي دوست داري كه بغلت كنيم و دورت بديم چونكه اينطوري همه جا رو ميتوني به خوبي ببيني.
توي خواب هم خيلي ول ميخوري وهمش نگرانم نكنه پاهات از تخت آويزان بشن. خلاصه دختر مامان هر روز شيطون تر ميشه