بي تابي هات.........
ماجرا برميگرده به يه روز بعد از اينكه از دزفول اومديم بابا عصر كار بود .
اون روز تا شب كه خوابيدي خيلي بي تابي ميكردي و همش توي بغلم بودي و باز هم آروم نميشدي.
ما فكر كرديم از عوارض تنها شدنته. اخه چند روزي دورت شلوغ بود. ب
بخشيد مامان جونم كلي هم بهت غر زدم كه چرا اذيتم ميكني.
ا دو روز پيش كه داشتي گريه ميكردي متوجه شدم دندوناي تخت دو طرفت هر كدوم اندازه يه نخود باد كرده .خيلي ترسيدم به بابايي گفتم فكر نكم عادي باشه كه اينقدر باد كرده باشه ،فكر كنم آبسه كرده.
الهي بميرم مامان دستت يه سره توي دهنته .يه انگشت اينور و يه انگشت طرف ديگه روي دندونت محكم فشار ميدي كه قرچ قرچ صدا ميده.واقعا دلم ميسوزه .تا اينجا داشته باش تا بقيش رو بگم .
خلاصه اينكه همونطوري كه قبلا واست گفتم ماشينمون رو فروختيم و دوماهي ميشه كه شرايطمون خيلي سخته و بي ماشيني حسابي اذيتمون كرده.(ولي داره تموم ميشه دو سه روز آينده ماشين جديدمون مياد.....اميدوارم).
خلاصه واسه اين گفتم كه از زماني كه ماشين نداريم نتونستم پيش دكتر خودت ببرمت و من هم هيچ دكتر غير از دكتر خودت رو قبول ندارم .توي سرما خوردگيت از سفر قبليمون (همون باري كه اسهال گرفته بودي و پات شديد سوخته بود)برديمت پيش يه دكتر كه نزديكمون بود كارش بد نبود پمادي كه داد بد از دوروز پات خوب خوب شد.دو روز پيش باز واسه خاطر سرما خوردگيت كه از جمعه پيش گرفتارش شدي رفتيم پيشش.
اول اينكه اصلا شربت سرما خوردگي نداد .شربت ديفن هيدرامين و سفالكسي و استامينوفن داد.نظر دكتر اين بود كه دندونت يكم آبسه كرده ويكم عفونت داره.شربت سفالكسي رو به خاطر اون داد. نميدونم تشخيصش درست
بود يا نه.شايد هم من زيادي روي اين دكتر حساسم .آخه خيلي بدم اومد اولين دكتري بود كه وقتي خواست گلوي آرمينا رو معاينه كنه اينقدر بد چوب رو توي دهن بچم كرد كه گريش رو دراورد.
خلاصه اينكه توي اين دوروز خوب نشدي .ولي استامينوفن خيلي آرومت ميكنه و ديگه بي تابي نميكني.امروز صبح استامينوفن ندادم گفتم شايد ضرر داشته باشه آخه دو روز هر 8 ساعته دادم .ولي ديدم انگار باز اذيت بودي و دوباره بهونه گيري ميكردي.
ظهر دادم خوردي كه شكر خدا امروز كه بابا دوباره عصر كاره خوب بودي .كلي بازي كرديم دوساعتي با هم خوابيديم . حالا 10دقيقه اي ميشه كه خوابيدي.
ولي يه مشكلي ديگه پيش اومده .از امروز (خيلي ببخشيد)يكم شكمت راون شده و فكر كنم 6 باري پي پي كردي .بابا ميگه به خاطر شربت سفلاكسينه شكم رو راون ميكنه.امروز ديگه ندادم و قطعش كردم. با اينكه مرتب چك ميكنم دوباره يكم پشتت قرمز شده الان هم خيلي ناراحتم و اعصابم خورده.ميترسم مثل دفعه قبل بشي.اون دفعه خيلي اذيت شدي.نميدونم چكار كنم .
دوستاي عزيزم واسه آرمينا دعا كنيد مثل دفعه قبل نشه.لطفا اگه تجربه اين از شربت سفالكسي داريد بهم بگيد واقعا وضعيت شكمش واسه خاطر شربته و يا دندوناشه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟