يه هفته بد.......
سلام به عروسكم
اين چند روز نتونستم بيام واست بنويسم .اصلا دل و دماغش رو نداشتم .
خيلي بي حوصله و ناراحت بودم .
وقتي ميديدم بي حالي دوست داشتم دنيا رو بدم ولي خوب بشي.
از اول همه چيز رو واست تعريف ميكنم كه چه هفته سختي رو گذرونديم .
تا اونجاش واست گفتم كه ازت آزمايش ادرار گرفتيم كه جوابش مثبت بود .
يعني اينكه عفونت ادراري گرفته بودي.
سفكسن ميخوردي ولي اثري نكرده بود.
دوشنبه پيش دكتر خودت رفتيم كه تا جواب آزمايش رو ديد خيلي ناراحت شد و گفت دوره درمانش خيلي مشكله و زمان ميبره و اگه دارو عفونت رو از بين نبره مجبوريم بيمارستان بستريت كنيم .
اسم بيمارستان رو كه اورد دست و پام بي حس شد.
به حدي ناراحت بودم كه ديگه نميفهميدم دكتر چي ميگه .
كه همون سفكسين رو بخوره و فردا يعني سه شنبه يه نمونه آزمايش ديگه بدي.سه شنبه ازمايش ديگه دادي كه باز جوابش خوب نبود و عفونت همچنان بود.چهارشنبه دوباره رفتيم دكتر .شربت كوتريكسول داد .گفت اين رو بخوري و شنبه يه آزمايش ديگه بدي .
اين چند روز خيلي بيحال بودي و يكم حالت سرماخوردگي داشتي و سرفه ميكردي.شربت جديد رو كه پنجشنبه بهت دادم روز جمعه بعد از يك هفته يكم سرحال شدي و بازي كردي.
الهي بميرم اينقدر بازي ميكردي كه انگار ميخواستي تلافي يك هفته بي حالي رو در بياري. توكه هميشه ظهر دوساعتي ميخوابيدي هر كارت كردم نخوابيدي تا شب. همش از سر كول ما بالا ميكشيدي.معلوم بود كه حالت خيلي بهتر شده .روز شنبه ازت يه نمونه ديگه گرفتيم كه نشون داد عفونت از بين رفته .ديروز باز پيش دكترت بوديم .كه خيلي راضي بود گفت كه يك هفته داروهات رو بخوري بعد از اون سه روز نخور و يه آزمايش ديگه بده تا ببينيم كه جواب اون چه طوري ميشه .خدا كنه جواب اون هم خوب بشه ولي نظر دكتر اينطوري بود كه حتما بايد عكس رنگي رو بدي تا خيالمون راحت بشه كه هيچ عفونتي باقي نمونده.
اين چند روز خيلي ضعيف شدي ودوقدم راه ميري و ميخوري زمين .
ولي دكتر گفت كه طبيعيه كه بدن ضعيف بشه كم كم خوب ميشه .
امروز خيلي بهتر شدي .راه رفتنت هم بهتر شده .قرار بود بابا اين هفته بره ماموريت كه به خاطر تو نرفت. امروز باباجون مامان جون و خاله مهسا ميان خونمون و چند روزي هستند.
كلي عكس داري كه واست نذاشتم .
توي پست بعدي با يه عالمه عكس خوشكل از عروسكم
و با گزارشي كامل از شيرينكاريهات ميام تا بعد...............