هستي مامان وبابا آرمينا هستي مامان وبابا آرمينا ، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره

♥♥♥آرمينا جونمي♥♥♥

خواب ليمويي

1392/9/1 23:06
نویسنده : مامان مريم
348 بازدید
اشتراک گذاری

 

اول عكسات رو ميزارم بعد ماجرا رو تعريف ميكنم

 

 

جونم واست بگه توي اين شب بابا كه سر كار بود و ما دوتا توي حال خوابيده بوديم .بعد از رفتن بابا ساعت 10:30 خوابيدي .يه ساعت بعد بيدار شدي و نميدونم چرا گريه ميكردي .بهت آب دادم و يكم توي خونه چرخوندمت .روي ميز آشپزخونه اين ليموها رو كه توي عكس ميبيني دستته ديدي و گفتي كه ميخواي.منم بهت دادم و رفتم سر جات خوبوندمت .محكم توي دستت نگه داشته بودي .

دستت روي هوا بلند بود خوابت كه ميبرد دستت ميومد پايين و بيدار ميشدي و دستت رو بلند ميكردي.دوباره خوابت ميگرفت و دستت ميومد پايين و باز بيدار ميشدي.نيم ساعتي به همين منوال گذشت منم همينطور نگات ميكردم دو سه باري اومدم از دستت بگيرم كه بيدار ميشدي و گريه ميكردي.بالاخره به زوي از دستت گرفتم يكم گريه كردي و بعد خوابت برد .خلاصه اون شب ماجرايي داشتيم كلي توي دلم بهت خنديدم .صبح كه بيدار شدي چشمت بهشون خورد و خوشحال شدي و ميخواستيشون. مثل توپ باهاشون بازي ميكردي .

بيچاره ليمونها از بس زديشون اينور اونور فكر كنم حسابي تلخ شده بودن.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

عرفان خان و مامان زهره
18 آبان 92 1:37
سلام به آرمینای عزیزم و مامان خوبش
آخی عزیزم چه شیطنت جالبی بودا


راستی چه عکسایی عزیزدلم

بهترینها آرزوی ماست برای شما عزیزای دل


مرسي عزيزم عرفان جون رو ببوس
خاله کمیل و کیان
18 آبان 92 14:36
کلی خندیدم بخاطر دستت هی میرفت بالا هی میامد پایین .قربونت برم چقد معصوم شدی تو خواب


مامان آناهید مهربون
20 آبان 92 12:56
دختر شیطون وخوشمل ایشالا وقتی بزرگ شدی مثل مامانیت هنرمند بشی ! مامانی این نی نی های تنبل ما پس کی راه میافتن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مامان مريم
پاسخ
لطف داري عزيزم والا نميدونم ولي فكر كنم به همين زودي زود
الهام مامان علیرضا
27 آبان 92 17:10
عزیزم م م م م م م....ی آرمینا جون فدای دستای کوچولوت که لیموها رو محکم گرفته
مامان مريم
پاسخ
خدا نكنه الهام جون لطف داري عزيزم