هستي مامان وبابا آرمينا هستي مامان وبابا آرمينا ، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره

♥♥♥آرمينا جونمي♥♥♥

14 ماهگي جوجه طلايي ما

1392/7/9 12:29
نویسنده : مامان مريم
278 بازدید
اشتراک گذاری

 

آرمينا 1 سال و 2 ماه و 5 روزه

 

بعد از دو هفته فرصت كردم بيام و واست بنويسم .


اول از عمه بگم كه شكر خدا بهتر شد و به خونه خودشون برگشتن

 

توي اين دوهفته اي كه


پيشمون بودن خيلي بهت عادت كرده  بودند .آجي سارا همش ميگفت

 

من رفتم بدون ديدنت چكار كنم

 


و تو هم خيلي بهت خوش ميگذشت و كلي از قبل شيطون بلا تر شدي 

 

 

اما بگم از مريضمون كه دوتاييمون خوب شديم بعد از اينكه دكتر رفتيم

 

تا ديروز داروهات رو مصرف كردي و خوب شدي من هم اين وسط يه

 

سرما خوردگي كوچولو خوردم كه خوب شدم .

 

برنامه اي داشتيم با دارو خوردنت .ولي حيف شد عكس ازت ننداختم.


تمام شربت هات رو توي يه ظرف گذاشته بودم.وقتي مياوردم كه بهت

 

بدم صداي اَم اَم بلند


ميشد نه اينكه شربت هات همه خوشمزه بودن دوست داشتي .


از زماني كه زمين ميذاشتم تا بعد از خوردنت چند دقيقه اي بايد

 

باهاشون بازي ميكردي


همه رو پخش ميكردي اطرافت و سرگرم بازي ميشدي


هيچكي نميتونست آب بخوره .اگه ليوان آب ميديدي دست كسي


بدو بدو كنان وبا  آبه آبه گفتن ميرفتي سراغش آول بايد به آرمينا ميداد.


واااااااي وقتي سفره پهن ميكرديم ميرفتي و دقيقا وسط سفره

 

ميشستي.تمام قاشق و بشقاب ها رو ميريختي روي زمين و با

 

قاشق ميزدي به بشقاب چنان سر و صدايي راه مينداخت كه نگو....


پارچ و ليوان آب رو از دست شيطونيهات جرات نداشتيم بزاريم سر

 

سفره چون دستت رو  توي ليوانها و اگه يكم بهت اجازه ميداديم توي

 

پارچ آب ميكردي.


هميشه شريك آبميوه هاي عمه بودي و قبل از خودش بهت ميداد

 

وگرنه يه سره ميگفتي اَب اَب آبه.


به آب ميگي اَب اَب و حال ميگي آبه .


يه موقع هايي كه هول ميشي تند تند ميگي:اَب اَب  اَم آبه


كه خيلي بامزه ميگي .


به آجي ميگي :آچي.


تا ميگم بريم لالا كني دست تكون ميدي و باي باي ميكني.


ميگم مامان بوس كن ،لبات رو ميزاري روي صورتم و ميگي :پف.


فدات بشم بلد نيستي صداي بوس رو در بياري و بجاش پف ميكني.


يه شب بردمت توي اتاق بخوابونمت چشمت به نوري بود كه از بيرون

 

ميومد و

 

گوشت به سر و صداي بقيه بود بعد از اينكه10دقيقه اي سركارم

 

گذاشتي و شيرت رو ميل كردي


بلند شدي و نشستي .شالم رو كه روي زمين بود گرفتي دستت ،به

 

سمت در اشاره كردي و دست تكون دادي و باي باي كردي يعني اينكه

 

بريم بيرون .


اينقدر به خاطر اينكار بوسيدمت كه نگو و بردمت بيرون و خلاصه اينكه

 

نخوابيدي.


خيلي سريع  و فرض از پله ها بالا ميري اين چند وقت كه سارا توي

 

اتاق بالا بود تو هم همش ميرفتي پيشش .آخه حسابي تحويلت

 

ميگيره و ميزاره كه شيطوني كني.

 

هر كي ميرفت توي حمام بدو دنبالش ميرفتي لباست رو نشون

 

ميدادي و


به حمام اشاره ميكردي يعني اينكه منم ببريد حمام  .


وپشت در حمام ميرفتي و ميزدي به در .ماجرايي داشتيم تا راضيت

 

كنيم بياي كنار


تا مياورديمت دوباره بدو ميرفتي .

 

عاشق زبان اشارتم كه با زبان بي زباني منظورت رو بهمون

 

ميفهموني.

 

و حالا عكساي اين چند روز

 

كيف لوازم آرايش رو خيلي دوست داري همه رو ميريزي بهم و حسابي

 

كيف ميكني

 

 

هر موقع ميرم توي اتاقمون جات اينجاست


 

 

اين پستونك نوزاديته كه اصلا استفادش نكردي و تازه از توي كمدت

 

دراوردم كه خيلي خوشت اومده


و اين آرميناي پستونك خور

 

 

آرميناي پفيلا خور

 

 

آرمينا موقع جارو كشيدن مامان

 

 

يه مدل خواب راحت

 

 

يه روز پارك

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (9)

خاله کمیل و کیان
9 مهر 92 14:12
اخه با وسایل مامانی هم شد بازی نوش جوووووووووووووونت عزیزم


بله خاله جون بازي بااين وسايل خيلي خوبه و دوست دارم
مامان آناهید
10 مهر 92 12:13
ناناز خانم بلا شدیااااا
مامانی مراقب دختر گلمون باش
مرسی که بهمون سرمیزنین


مرسي عزيزم حتما
خاله کمیل و کیان
10 مهر 92 13:42
14 ماهگیت مبارک عسلک


مرسي عزيزم
خاله کمیل و کیان
11 مهر 92 13:56
اپم مامان جون


بله حتما اومدم
مریم(مامان آرینا)
11 مهر 92 16:39
آخی چقدر جیگر شدی با این کارات شیرین عسل
خصوصی عزیزم


مررررررررررسي عزيزم
مامان پارسا و پوریا
12 مهر 92 0:31
وای چه شــــیرین شده این دخمــــلی
عزیز خاله تو خودت خوشگلی، نیاز به لوازم آرایش نداری وروجک
مریم جون از طرف من محکم بوسش کن


مرسي عزيزم البته بيشتر دوست داره بازي كنه هر چند درباره نحوه استفاده ازشون يه چيزايي هم ياد گرفته
الهام مامان علیرضا
12 مهر 92 10:49
ماشاله آرمینا از قبل خیلی شیرین تر شده



خدا رو شکر که عمه جون حالشون بهتر شد

آفرین به آرمینای دارو خور


مرسي دوست عزيزم بله عمه شكر خدا بهتر شده


خاله کمیل و کیان
12 مهر 92 17:23
مامان آی سل
12 مهر 92 23:47
14 ماهگیت مبارک عزیزم...


مرررررري عزيز م كه به ما سرزديد