14 ماهگي جوجه طلايي ما
آرمينا 1 سال و 2 ماه و 5 روزه
بعد از دو هفته فرصت كردم بيام و واست بنويسم .
اول از عمه بگم كه شكر خدا بهتر شد و به خونه خودشون برگشتن
توي اين دوهفته اي كه
پيشمون بودن خيلي بهت عادت كرده بودند .آجي سارا همش ميگفت
من رفتم بدون ديدنت چكار كنم
و تو هم خيلي بهت خوش ميگذشت و كلي از قبل شيطون بلا تر شدي
اما بگم از مريضمون كه دوتاييمون خوب شديم بعد از اينكه دكتر رفتيم
تا ديروز داروهات رو مصرف كردي و خوب شدي من هم اين وسط يه
سرما خوردگي كوچولو خوردم كه خوب شدم .
برنامه اي داشتيم با دارو خوردنت .ولي حيف شد عكس ازت ننداختم.
تمام شربت هات رو توي يه ظرف گذاشته بودم.وقتي مياوردم كه بهت
بدم صداي اَم اَم بلند
ميشد نه اينكه شربت هات همه خوشمزه بودن دوست داشتي .
از زماني كه زمين ميذاشتم تا بعد از خوردنت چند دقيقه اي بايد
باهاشون بازي ميكردي
همه رو پخش ميكردي اطرافت و سرگرم بازي ميشدي
هيچكي نميتونست آب بخوره .اگه ليوان آب ميديدي دست كسي
بدو بدو كنان وبا آبه آبه گفتن ميرفتي سراغش آول بايد به آرمينا ميداد.
واااااااي وقتي سفره پهن ميكرديم ميرفتي و دقيقا وسط سفره
ميشستي.تمام قاشق و بشقاب ها رو ميريختي روي زمين و با
قاشق ميزدي به بشقاب چنان سر و صدايي راه مينداخت كه نگو....
پارچ و ليوان آب رو از دست شيطونيهات جرات نداشتيم بزاريم سر
سفره چون دستت رو توي ليوانها و اگه يكم بهت اجازه ميداديم توي
پارچ آب ميكردي.
هميشه شريك آبميوه هاي عمه بودي و قبل از خودش بهت ميداد
وگرنه يه سره ميگفتي اَب اَب آبه.
به آب ميگي اَب اَب و حال ميگي آبه .
يه موقع هايي كه هول ميشي تند تند ميگي:اَب اَب اَم آبه
كه خيلي بامزه ميگي .
به آجي ميگي :آچي.
تا ميگم بريم لالا كني دست تكون ميدي و باي باي ميكني.
ميگم مامان بوس كن ،لبات رو ميزاري روي صورتم و ميگي :پف.
فدات بشم بلد نيستي صداي بوس رو در بياري و بجاش پف ميكني.
يه شب بردمت توي اتاق بخوابونمت چشمت به نوري بود كه از بيرون
ميومد و
گوشت به سر و صداي بقيه بود بعد از اينكه10دقيقه اي سركارم
گذاشتي و شيرت رو ميل كردي
بلند شدي و نشستي .شالم رو كه روي زمين بود گرفتي دستت ،به
سمت در اشاره كردي و دست تكون دادي و باي باي كردي يعني اينكه
بريم بيرون .
اينقدر به خاطر اينكار بوسيدمت كه نگو و بردمت بيرون و خلاصه اينكه
نخوابيدي.
خيلي سريع و فرض از پله ها بالا ميري اين چند وقت كه سارا توي
اتاق بالا بود تو هم همش ميرفتي پيشش .آخه حسابي تحويلت
ميگيره و ميزاره كه شيطوني كني.
هر كي ميرفت توي حمام بدو دنبالش ميرفتي لباست رو نشون
ميدادي و
به حمام اشاره ميكردي يعني اينكه منم ببريد حمام .
وپشت در حمام ميرفتي و ميزدي به در .ماجرايي داشتيم تا راضيت
كنيم بياي كنار
تا مياورديمت دوباره بدو ميرفتي .
عاشق زبان اشارتم كه با زبان بي زباني منظورت رو بهمون
ميفهموني.
و حالا عكساي اين چند روز
كيف لوازم آرايش رو خيلي دوست داري همه رو ميريزي بهم و حسابي
كيف ميكني
هر موقع ميرم توي اتاقمون جات اينجاست
اين پستونك نوزاديته كه اصلا استفادش نكردي و تازه از توي كمدت
دراوردم كه خيلي خوشت اومده
و اين آرميناي پستونك خور
آرميناي پفيلا خور
آرمينا موقع جارو كشيدن مامان
يه مدل خواب راحت
يه روز پارك