آرمينا و دوستاي عزيزش
آرمينا جون 10 ماه و 25 روزه شدي
خيلي وقته كه دوست دارم اين پست رو واست بزارم پست آرمينا و
دوستاش....
منظورم از دوستات همه بچه هاي فاميل و دوستان است.
دوست دارم اگه اين وبلاگ تا سالهاي آينده بماند و من زنده باشم و
بتونم خاطراتت رو ثبت كنم وقتي كه عكسها
رو نگاه كني ببيني كه همگي چقدر برزگ شديد.وشايد بزرگتر شديد
دوستاي خوب همديگه باشيد.
وقتي آلبوم عكسهاي قديمي مامان جون رو ميبينم توي جشن عروسي
مامانجون باباجون تمام بچه هاي فاميل
اون زمان كه الان دايي ها ،عموها ، عمه ها،و يا بچه هاي اونها هستند
كه الان هر كدوم چندتا بچه و خانواده خودشون رو
دارن.خلاصه اينكه اين عكسها يادگاري خوبي هستند كه گذر زمان و
گذر عمر رو نشون ميده .
حالا اولين عكس مبينا دختر خاله مرضيه و عزيز مامان امسال كلاس
سوم ميره كه خيــــــــــــلي دوست ذاره
آرمــــــــــان جان پسر عمو علي امسال كلاس چهارم ميره
يــــــــــــــــزدان پسر خاله مامان كه 5ماه ازت بزرگتره
اينجا5 ماهه بودي و يزدان 10 ماهه
دوقلوه هاي دختر دايي مامان درســــــا و مهرســـــا دو سال و نيمه
احـــــــسان و پـــــــــــرهام پسرهاي گل دوست بابا. پرهام 28 روز از
دختر گلم كوچيكتره
توي اين عكس6-7 ماه بودي
و اين عكس دو ماه پيشه
رهادختر دوست خوبم كه اكثر اوقات پارك باهم ميريم و 4 ماه ازت
بزرگتره
هــــــــــــوران دختر شيرين زبون و مودب و البته عاشق عكس گرفتن
دختر دوست بابا 4 ساله
آرويـــــــــــــن پسر گل دوست بابا 3 ونيم ساله
پريــــــــــــــا خانم 2 ساله
و در آخر دختر خوشــــــــــــكل و ناز مامان