خوابي شيرين...
تابت رو دوباره راه انداختيم ديگه راحتتر ميتوني توش بشيني البته موقعي كه سوارش باشي تنهات نميزارم چون خيلي به شيطونك مامان نميشه اعتبار كرد.
تاب سواري رو خيلي دوست داري ومامان اين شعر رو واست ميخونه كه خيلي دوست داري و با خوندنش ميخندي
تاب تاب عباسي
خدا من رو ندازي
اگه ميخواي بندازي
بغل مامان مريم بندازي
تاب تاب عباسي
خدا من رو نندازي
اگه ميخواي بندازي
بغل بابا محمد رضا بندازي
اما بگم حكايت خواب شيرين رو.يه بارخواب گرفته بود وطبق معمول مقاومت ميكردي كه نخوابي.به هيچ نحوي نميخوابيدي سوار تابت كردم وبا يه لالايي ويه تاب تاب عباسي ديدم كه خوابت گرفت.
خيلي ناز خوابيدي ببين...
عكساي ديگه موقع تاب سواري
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی