عکسای همینجوری..........
آرمینا 17 ماه و5 روز
سلام عروسک شیرینم اومدم چندتا از عکسات رو برات بزارم وهمراه یه خبر.....
اول عکسات
یه روز که هوا خیلی خوب بود با بابایی رفته بودیم توی حیاط که کباب درست کنیم یعنی سرد بود ولی آفتاب گرمای خوبی داشت .لباس تنت کردم و یکم رفتیم توی حیاط که خیلی خوشحال شدی.صندلیت رو هم بردیم توی حیاط که راحت بشینی.
بابایی داره بهت جوجه کباب میده .اینطوری که روی منقل بابا کباب بهت بده خیلی دوست داری.
اینجا داشتنی اَم اَم میخوردی جوجه کباب و ماهی سرخ شده که خیلی دوست داری
شیطونی سر سفره
و اما اون خبری که گفتم .............
امروز مامان جون و بابا جون میان دنبالمون که بریم دزفول. آخه بابایی آخر هفته باید بره یه ماموریت کاری و یه هفته ای نیست. جمعه جشن عقد پسر عمه مامانه از اونجایی که طبق برنامه قبلیمون قرار بود که سه تایی جمعه بریم که برنامه ماموریت بابا پیش اومد و برنامون عوض شد حالا باباجون میاد دنبالمون و بابایی بعد از برگشت از ماموریت میاد دنبالمون و با هم برمیگردیم .خلاصه اینکه احتمال دوهفته ای شاید هم بیشتر نباشیم .فعلا بای بای...................