هستي مامان وبابا آرمينا هستي مامان وبابا آرمينا ، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره

♥♥♥آرمينا جونمي♥♥♥

اولين شيطنت بزرگ ....

1392/9/1 23:08
نویسنده : مامان مريم
384 بازدید
اشتراک گذاری

 

سارا (دختر عمه)علاقه زيادي به لاك داره و به مجموعه كوچيكي از

 

لاكهاش رو اورده بود

 

كه اين چند وقته اسبا بازيت شده بودو مرتب باهاشون سرگرم بودي


 و اما ماجرا از اين قراره كه تازه از خواب دوساعته بيدار شده بودي


سر  حال چشمت به لاكها افتاد كه توي يه ساك كوچولو روي مبل

 

گذاشته بودم.


بلند شدي و ايستاده مشغول بازي شدي دو دقيقه طول نكشيد


نگات كردم و ديدم كه گوشه لبت قرمزه.


اولش فكر كردم خون اومده بدو پريدم سمتت .گفتم لبت چي شده

 

دست كشيدم ديدم كه تمام دستم قرمز شد .


بـــــــــــــــــــــله لاك بود .


دوتا لاك رو زدي بهم و يكيش شكسته بود.

 

مرده بودم از ترس هيچكي نبود همه رفته بودن بيمارستان كه عمه رو

 

مرخص كنن.


هول شده بودم نميدونستم چكار كنم


گذاشتمت كه برم يه چيزي بيارم دهنت و دستات رو پاك كنم


كه اومدم ديدم فرچه لاك رو كه دور تا دورش شيشه شكسته بود


توي دهنت ميزاريش و درش مياري مثل آبنبات خوردن


منو ميگي به حدي عصباني شدم كه نگو .


تمام دستات و پاهات و لباسات و البته دستاي خودم لاكي شده بود.


فرش و مبل هم از اين خرابكاريت بي نصيب نبودن .

 

به زوري دهنت و دندونات و صورتت رو پاك كردم . تازه اعتراض ميكردي

 

كه بزار به كارم برسم خيلي عصباني بودم .

 

زنگ زدم بابايي گفتم

 

كه لاك خوردي از پرستارها پرسيد و گفتن اشكال نداره يه كاسه

 

ماست بهش بديد بخوره .همچين با اشتها ماسته رو خوردي كه

 

نميدونم با مزه لاك خوب بود يا نه.

 

بعد از اينكه عصبانيتم فروكش شد ازت عكس گرفتم كه مثل دوست

 

خوبم الهام جون پشيمون نشم .

 

اينجا گوشه اي از بازي با لاكها....


 

 

پاي لاكي

 

 

 

دست لاكي

 

 

مبل و فرش لاكي

 

 

و در آخر لاك شكسته

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

خاله کمیل و کیان
8 مهر 92 17:27
وای خاله چه کار کردی با دستای نازت چه به روز فرش اوردی


هيچي خاله ميخواستم ببينم لاك چه مزه ايه اينجوري شد
نرگس مامان باران
9 مهر 92 10:18
وااااااااااااااای خدای من حالا مبل و فرش فدای سرش خدا رو شکر که دست و دهنشو نبریده
مریم جون من موندم مامانهای ما چجوری ما رو با چندتا بچه قد ونیم قد بزرگ کردن ما که تو همین یکش موندیم
خدایی خیلی سخته درکت میکنم تازه هر چی بزرگتر میشن شیطنت هاشون هم بزرگتر میشه
ماست خوریش هم خیلی باحال بود


باهات موافقم عزيزم نميدونم بچه هاي اين دوره به خاطر اين قطره هاس كه بهشون ميديم جهش يافته شدن هم خيلي باهوش و هم خيلي شيطونن
مامان اریانا
10 مهر 92 21:00
سلام .آریانا هم یکسالگی عاشق لاک بود و یه بار یک دست لباس تازه اش را خراب کرد.ولی خیلی مواظبش باشین .چون وروجک شما شیشه را شکونده.اوهای شیطون...




واقعا شيطونن چه ميشه كرد حتما عزيزم آريانا جون رو ببوس


الهام مامان علیرضا
12 مهر 92 10:48
وااااااااااااای مریم جون
شما هم که به سرنوشت من دچار شدی
حالا خوب شد عکس رو انداختی
فکر کنم تمیزکردنش فاجعۀ بزرگی بوده


آره عزيزم اون لحظه ياد شما افتادم و عكس انداختم آخه يادگاري خوبي ميشه تميز كردنش كه بـــــــــــله مكافاتي بود