كارهاي شيرين قند عسل .....
فرشته ناز مامان هر روز شيرينتر و دانا تر از قبل ميشي و دائم در حال شيطوني و كنجكاوي دورو برت هستي. موقعي كه در عالم ودنياي خودت در حال بازي كردن هستي تماشا كردنت خيلي لذت داره.زماني كه يه چيز جديد يا اسباب بازي جديدي دستت ميگيري با تعجب و كنجكاوي نگاش ميكني و مدتي باهاش مشغول ميشي.
فدات بشم كه با هر چيزي خودت رو سر گرم ميكني.
ميخوام يكم از كارهاي شيرينت واست بگم.
تو بغل بابا بودن رو خيلي دوست داري.ميگم آرمينا بيا بغل مامان.نگام ميكني يه ناز و يه خنده خوشكل تحويلم ميدي وصورتت رو بر ميگردوني وخودت رو به بابا ميچسبوني. منملجم در مياد .چادر سرم ميكنم و دوباره ميگم :آرمينا مامان ميخواد بره ددر بيا بغل مامان باز هم يه خنده و ناز يه نگاه به بابا و اين بار خودت رو ميندازي تو بغلم. فدات بشم كه عاشق بيرون رفتني.
وقتي بابا ميخواد بره سر كار ميپري تو بغلش.بابا يه كلاه بافتني داره موقعي كه اون رو ميزنه سرش و ميگه آرمينا بيا بغل بابا .با تعجب نگاهش ميكني وچشم ازش بر نميداري و توبغلش نميري و موقعي كه بابا كلاه رو بر ميداره يكم بعد ميخندي.ومتوجه ميشه جريان چيه.
فدات بشم كه متوجه تغيير و چيز جديد ميشي
تا چند وقت پيش زماني كه از پيشت ميرفتيم و تنها ميموندي نق نق ميكردي و غر ميزدي كه كم كم تبديل به گريه ميشد اما حالا يكم نق نق وديگه صدايي نمياد وبعد از جند لحظه ميبينيم كه بله آرمينا اومده دنبالون و داره سرك ميكشه و دنبالمون ميگرده .
فدات بشم كه راه آشپزخونه و اتاق رو بلدي و هر مسيري كه ما ميريم به همون طرف مياي .موقعي كه ميخواي بغلت كنيم مياي و به پاهامون ميچسبي تا بغلت كنيم.اين موقعست كه نميتونيم مقاومت كنيم وحسابي هم بغلت ميكنيم وهم لوست ميكنيم.
تازگيها شب ساعت 9/5 -10 ميخوابي وصبح 6/5-7 بيداري منم كه خواب آلود. اول كه بيدار شدي يه نگاه به اطرافت ميكني مامان رو كه ديدي يكم دددد ميگي يكم دست دسي ويكم خنده هاي صدا دار شيرين واينجاست كه مامان دلش ضعف ميره كه بغلت كنه وبه اين ترتيب شما از تخت خودت به تخت مامان و بابا نقل مكان ميكني اينقدر تو سر و صورت و دل مامان و بابا ميزني كه وول ميخوري و بازي ميكني تا خوابت ميبره .يه ساعتي ميخوابي و دوباره بيدار ميشي ما همچنان خوابيم .عاشق عادتم كه دست به صورتم ميكشي كه يعني بيدار شو چشمام رو باز ميكنم و ميبينم كه داري بهم ميخندي. البته اگه بابا خونه باشه ميبرت بيرون از اتاق وباهات بازي ميكني مامان يكم ديگه ميخوابه و بعد بيدار ميشم و صبحونه عسلي رو حاضر ميكنم
فدات بشم كه تو سحر خيزي و مامان خواب آلوده وخواب صبح رو دوست داره .
اينم يه نمونه از ناز كردنت واسه مامان و بابا
بابا مدام برات شعر ميخونه.شعرايي كه خودش واسه دخملش گفنه يكي از شعراش اينه:
دختر بابا عزيز بابا اي آرمينا خون جيگرم خوشگل بابا فدات بشم من دردت به جونم اي آرمينا جون عزيزم نفس بابا
وشما كه خيلي دوست داري تا بابا شروع به خوندن ميكنه شما نانا ميكني اينطوري.....
البته خيلي توي عكس واضح نيست
عزيزم اميدوارم كه هميشه توي زندگيت شاد و خندان باشي