روزهای پایانی سال92
بازم سلام. احساس میکنم امسال به سرعت برق و باد گذشت. فکر میکنم به خاطر وجود نازنین تو بود.همه لحظالت با شیرینی و شادی گذشت.درسته روزهای بد و ناراحت کننده هم داشتیم ولی زندگی همینه. خدا رو شـــــــــــکر که دور هم هستیم و شادیم. از چند هفته قبل همه خریدهای عیدت و چند ست لباس برات خریدیم.وای خیلی لذت داره که برات لباس انتخاب میکردیم.وقتی میومدیم خونه لباسهات رو تنت میکردم خوشحال میشدی و میرفتی توی آیینه که خودت رو نگاه کنی . خیلی خوب متوجه لباس نو میشی و همین کارت ما رو بیشتر سر ذوق میاورد.توی بازار که خیلی خانم بودی.توی مغازه کفش فروشی که داشتیم برات کفش انتخاب میکردیم کفشای توی ویترین رو نشونمون میدادی انگار میخواستی...
نویسنده :
مامان مريم
17:09