تولد سه دوست خوب.
آرمینا 2 سال و 2 ماه و 21 روز
سلااااام دخمل مامان.
این دو هفته سه روزش جشن تولد بودیم که خیلی خوش گذشت .
اولی تولد آروین بود .البته بگم که توی تولد آروین خیلی بی حال و مریض بودی
.ویروس لعنتی رو گرفته بودی و سه روز تمام هیچی به جز آب نمیخوردی. همش
حالت تهوع داشتی و بیحال بودی و بیشتر دوست داشتی بخوابی..
خداروشکر که الان خوب شدی.
حالا بریم سراغ عکسها.
همونطور که گفتم خیلی بیحال بودی واسه همین حوصله این لباست رو نداشتی و
میگفتی که از تنت درش بیارم.وقتی که میگفتم نه خوشکله بزار تنت باشه جلوی
مهمونا خودت درش میاوردی
و بعدش خوشحال شدی
در حال پفک خوری .با اینکه حالت بد بود نمیشد جلوت رو گرفت که پفک نخوری.
بقیه عکسها در ادامه مطلب.....
دومین جشن ،تولد نازنین جون بود .
که خیلی بهت خوش گذشت .و کلی رقصیدی.
عکسای تو خونه
جشن رو توی یه سفره خونه سنتی گرفته بودن به خاطر همین نور کم بود و عکسها
خیلی با کیفیت نیستن.
اجرا و موسیقی زنده داشت و حسابی رقصیدی
آرمینا و نازنین جون .راستی بگم که این عروسکه که دستته عروسکه نازنینه که
صاحبش شده بودی
اینجا داشتی بهش میگفتی به عروسک ام(نوشابه) بدی
حالا تولد بهار جونی.
دلارام ،آرمینا،رستا
آخه وروجک چکار موهای بهار داری
بهار گلی
اینجا رقص چاقو میرفتیولی عکس تار افتاده
اینجا رفته بودی توی اتاق بهار و با استخر توپش بازی میکردی
این عکسها مربوط به دوهفته پیشه یعنی موقعی که اوج مریضی و بیحالیت بود.
همسایمون واسمون بلال اورده بود .تو هم که عاشق بلال .یه ریز میگفتی :اَم اوف
یعنی اینکه بلال رو روی گاز کبابش کنیم و به اجاق گاز اشاره میکردی.
منم که به خاطر اینکه چند باری بالا اورده بودی میترسیدم بهت بدم و شکمت اذیت
بشه .
آخر گذاشتمشون تو یخچال تا سه روز بعد که یکم بهتر شدی.و بابات واست روی
منقل کبابشون کرد.
.
نوووووش جونت دخترم