دو ماهی که گذشت(۲)
آرمینا 2 سال و 2 ماه و 15 روزه
سلام نفس مامان.
میخوام تو این پست هر چی عکس توی این مدت باقی مونده بزارم .امیدوارم موفق بشم
خاله مرضیه اینا چند روزی اومده بودند خونه ما .اینجا رفته بودیم سرچشمه عباس آباد که خیلی خوش گذشت.
باز هم آب رو دیدی میخواستی بری وآب بازی کنی .البته یکم پاهات رو گذاشتم تو آب و آب بازی کردی و تمام لباسهات رو خیس کردی.
مبینا عزیز خاله
اینجا تبلیت مبینا رو صاحب شده بودی و خیلی قشنگ انگشتت رو روش حرکت میدادی .
یاد گرفته بودی که وقتی دکمه وسط پایین رو بزنی صفحه روشن میشه
فدات بش با این مدل نشستنت
شیطتنت
بقیه در ادامه مطلب....
یه روز رفتیم باغ وحش
همش میگفتی بهشون اَم بدیم
خرس ها
در حال نق زدن که من راه نمیرم
اینجا همون روزی بود که قبلا گفته بودم رفتی گیر مو و شونه و صندلیت رو اوردی گفتی موهات رو شونه کنم .
اینجا داشتی تو خالی کردن ظرفها کمکم میکردی .یکی یکی ظرفها رو میاوردی میدادی دستم . اینکار رو خیلی دوست داری منم که تشویقت میکنم ذوق میکنی.
عاشقش شال هستی و یکی از سر گرمیهات شال زدنه.
آرمینا و پرهام که بیشتر تو کوچه با هم بازی میکنید.
در حال تماشای عموهای فتیله .
یعنی اگه این برنامه نبود من نمیدونستم باید چکار کنم .خیلی برنامه هاشون رو دوست داری وقتی که حوصلت سر میره واست میزارم و میشینی نگاه میکنی.یه فلش مخصوص خودت داری که واست برنامه هاشون رو ضبط میکنم.
اینجا رفته بودیم نمایشگاه ماشین .این گوشی که میبینی دستته گوشی قبلی خودمه که الان شده اسباب بازی که نه گوشی شما . وجدیدا هر جا میریم میریم کیفت رو میاری و میگی زیپش رو واست باز کنم تا گوشیت رو بزاری توش
خلاصه اینکه توی نمایشگاه دیدی که همه دارن عکس میگیرن اومدی و گفتی که گوشیت رو میخوای.ما رو میگی که میخوای چکار کنی .دیده بودی همه دارن عکس میگیرن توهم میخواستی اینکار رو کنی
اینجا بابا تو بینیت قطره ریخت که تو هم رفتی و عروسک رو اودی تا توی بینیش قطره بریزی
حیاط خونمون
انگورهای حیاطمون
هووووووو.
بالاخره تونستم همه عکسات و بزارم و تمومشون کنم.
آخیش خیالم راحت شد