دختر عمو روزژانت آسمونی شد.
آرمینا 2 سال و 25 روزه.
دختر عمو روژان ما رو ترک کرد و رفت.
مامان و باباش رو ترک کرد و رفت .
و برای همیشه داغی بردل مامان و باباش گذاشت.
نمیدونم شاید تو آسمون و پیش خدا رو بیشتر دوست داشت.
ولی مامانش چه کنه با غمی که همیشه توی دلش میمونه .
خدایا یعنی روژان کوچولو این همه پیشت عزیز بود که زود بردیش.
روژان فقط 46 روزه بود .
46 روز بود که دنیای عمو و زن عموت رو پر ازشادی و خوشبختی کرد ولی
زود پر کشید و رفت.
توی سفر قبلی که رفتیم خوزستان برای اولین بار دختر عموت رو دیدی
.اولین باری بود که یه نی نی کوچولو میدیدی.خیلی ذوق کرده بودی
نمیدونستی چکار کنی یه بار میگفتی بهش ام بدم.یه بار میخواستی
ازسر جاش بلندش کنی و بغلش کنی.
فکر میکردی عروسکته.اون شب همه ما
میگفتیم بزرگترکه بشه هم بازی میشه واسه آرمینا غافل از اینکه
نمیدونستیم سرنوشت برای روژان کوچولو چی رقم زده بود.
میدونم که الان توبهشتی بااینکه دیدار ما کوتاه بود
ولی همیشه در یاد مامیمونی.
روژان به دلیل گریه های زیاد و بی امان به بیمارستان میرسونند و معلوم
میشه که شیر وارد شش اش شده بود و اونکه نتونسته بود تحمل کنه و
هیچ کاری ازدست دکترها بر نیومده بودو مامان و باباش رو ترک کرد.
ما امروز راهی خوزستان میشیم تا روژان کوچولو رو رو کنار پدر بزرگتون به
خاک بسپاریم تا برای همیشه آرام بگیرد.
برای آرامش دل مامان و باباش
دعا کنید