هستي مامان وبابا آرمينا هستي مامان وبابا آرمينا ، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره

♥♥♥آرمينا جونمي♥♥♥

عکسهای 22 ماهگی

1393/3/27 0:41
نویسنده : مامان مريم
387 بازدید
اشتراک گذاری

آرمینا 1سال و  10ماه و 24 روزه

ســــــــــــلام  عسل مامان.

خیلی عکس از 22 ماهگیت داری که فرصت نکردم برات بزرام .بیشتر مربوط به بیرون رفتن هامون میشه.

توضیحات رو با عکس میگم.

 اینجا مجتمع شهرداریه .آب رو میدیدی ذوق میکردی

اینجا با عمه اینا رفته بودیم باغهای اطراف پاکل.بابایی یه هفته ای ماموریت بود عمه اینا اومدن پیش ما که تنها نباشیم که روزش رو ناهار بریم بیرون.

اینجا هم یه روز دیگه توی کوچه منتظر بودی تا بریم پارک

بقیه در ادامه مطلب...

عاشق سنگ پرت کردنی

اونجا اصطبل پرورش اسب هست .اول اسبها رو دیدی ذوق کردی و خوشحال شدی ولی وقتی رفتیم نزدیکشون ترسیدی و محکم میچسبیدی به بابایی که از اونجا بریم .ما هم دورتر ایستادیم و از دور نگاهشون میکردی و اینجوری دوست داشتی. به خانواده ای بودند که همگی اسب ها رو نوازش میکردندن و بهشون دست میزدن و بهشون غذا میدادن وقتی اونا رو دیدی ترست کم ک ریخت و رفتیم نزدیک دیگه نترسیدی.

اینجا رفته بودیم پارک عباس آباد.

خیلی دوست داری وقتی بابا پیاده میشه بشینی سر جاشزبان

دوست داشتی سه چرخه ات رو  عقب عقب هل بدی .جلوت رو  نمیگرفتیم مستقیم توی آب بودی.خنده

اینجا یه روز ناهار با دوستامون رفته بودیم بیرون که خیلی خوش گذشت .

دخترای گلشون رستا ، دلارام ، آرمینا.که خیلی خوب باهم بازی میکردید

یه نکته جالب .ببین داری دست دلارام رو توی دهنت. داری گازش میگیری غمناک آخی وقتی توی عکس دیدمش خیلی ناراحت شدم ..یه اخلاقی داری که بچه ها رو از دور دوست داری اگه خیلی بغلت کنن و یا بهت دست بزن خوشت نمیاد و اینجوری دفاع میکنی .عزیزم یعنی میخواستن بغلت کنن که باهات عکس بگیرن .

بای بای بای بایبای بای

پسندها (3)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

الهام
27 خرداد 93 7:50
فدای اون ژست های خوشملت خانمی کلاه خیلی به شما میاد عزیزم م م م درست شبیه پرنسس ها میشی وای منم عاشق اسبم و البته علیرضا نیز چه شادی کودکانه ای دارند این سه تا کوچولو
مامان مريم
پاسخ
عزیزم شما خیلی لطف داری مرسی .بله دنیای کودکان خیلی زیباست
مامی مهتا
27 خرداد 93 13:35
عزیزمی خانوم کوچولو
خاله مهسا
29 خرداد 93 17:02
سلام عزیزدلم ملوسک خاله دلم خیلی برات تنگ شده عاشق اون عکستم که پیش ماشین دسبه سینه ایستادی خاله جان بعدسفرمشهدخیلی دلم برای شیرین کاریات تنگ شده اون مدت خیلی وابستت شده بودم روز اخرکه میخواستم برگردم جداشدن ازت برام سخت بود خیلی دوست دارم میبوسمت عشق به امیددیدن روی ماهت هرچه زودتر ماچ]
مامان مريم
پاسخ
سلام عزیزم .مرسی .آرمینا که خیلی شما رو اذیت کرد. .آرمینا هم بعد از رفتن شما وقتی میگفتم خاله مهسا کو دستاش رو باز میکرد و میگفت نیست .توی خونه دنبالتون میگشت.اینم از طرف آرمینا واسه خاله مهسا][
nira
1 تیر 93 0:12
چه عکسای قشنگی خانوم کوچولو روز بروز نازتر و شیطون تر می شه خدا نگه دارت باشه عزیزم
مامان مريم
پاسخ
مرسی عزیزم شما لطف داری بله حسابی شیطون و بازیگوش میشه.