هستي مامان وبابا آرمينا هستي مامان وبابا آرمينا ، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره

♥♥♥آرمينا جونمي♥♥♥

در آستانه 2 سالگی دخترم....

1393/3/19 18:37
نویسنده : مامان مريم
464 بازدید
اشتراک گذاری

آرمینا 1 سال و 10ماه و 21 روز.

کمتر از 2 ماه دیگه به تولد دوسالگیت مونده .من که باورم نمیشه که اینقدر سریع گذشت و داری 2 ساله میشی.

این روزها خیلی باهوش ،دانا،و البته مستقلتر شدی.هر روز چیز جدیدی یاد میگیری و شیرینتر میشی.

میخوام از کارهات بگم .امیدوارم حافظم یاری کنه و کارهای بامزت یادم بیاد.

از کجا شروع کنم ....متنظر

هااااا. هنوزم عاشق سشواری.میگی که بزارمت روی صندلی میز آرایش جلوی آیینه یه دستت سشوار و یه دست دیگت شونه .و موهات رو شونه میکنی.

بعد از حمام که موهات رو با سشوار خشک میکنم میری یه برس میاری و میدی دستم که موهات رو شونه کنمبی حوصلهنه اینکه تا قد کمرت مو داریچشمک

یه موقعی ما خوابیم که یه باره یه چیزی محکم میخوره توی سرمون .میبینیم یه شونه اوردی در حالی که سشوارت دستت موهامون رو شونه میکنی خنده

علاقه زیادت به مسواک و مسواک زدن باعث شد که دیگه از مسواک انگشتیت استفاده نکنم و بجاش مسواک بچه گونه بخرم .خیلی خوشحال شدی و همونجا برات بازش کردی و با ذوق مسواک میزدی .بیشتر اوقات دستته و در حال مسواک زدنی.مسواک هامون رو توی کمد پشت آینه میزارم جا رو بلدی وقتی یادت میافته میری در کمد رو باز میکنی و میای دستم رو میگیری میبری سمت کمد و میگی که مسواکت رو میخوای .اکثر شبها توی دستته که میخوابی.تازه وقتی میبینی که خمیر دندون میزنیم مسواکت رو میاری جلو و میگی تو هم خمیر دندون میخوای.خنده

وقتی میگم بریم بیرون زود میری و لباسهات رو میاری .شلوارت رو خودت در میاری .وقتی لباس تنت کردم میری برست رو میاری که موهات رو شونه کنم.بعد میگی فس فس .یعنی ادکلن میخوای و بعد کفشهات رو میاری.

وقتی هم برگشتیم میگم کفشهات رو در بیار .خودت اینکار رو خیلی خوب انجام میدی .هنوز نرسیدی تو میری و لباسهای تو خونگیت رو میارهی تا لباسهات رو عوض کنم.

 

ا

بقیه مطالب همراه با عکسها در ادامه مطلب...

اوفـــــــ   اوفـــــــــ .....

امان از این اوف گفتنت که ما خیلی باهاش مشکل داریم . الان میگم چرا ؟؟؟؟

از وقتی که از پوشک گرفتمت وقتی جیش داری میایی و میگی اوفـــــــــــــــ....

تا اینجا که مشکلی نیست .از اینجا به بعدش مشکل هست.

به چیزهای داغ و وسایلی که داغ باشن میگی اوف.مثلا کتری ،بخاری،لیوان چای،.....

چند روزی بود که یاد گرفته بودی و میرفتی برگهای گلهای توی گلدون رو میکندی بابا بهت گفت دست نزن اوفه.حالا دیگه گلها رو هم میگی اوفــــــــ .با ظرف و ظروفهای اسباب بازیت که بازی میکنی پیکنیک و قابلمش رو برمیداری یعنی غذا درست میکنی و یه سره میگی اوفــــ.حالا من همش دلم توی دستمه که این اوف که میگی نکنه اون اوف (جیش )باشه.کلا در طی روز ما باید هوشیار باشیم که این اوف که میگی منظورت کدوم اوفه.خندهکسی که چایی بخوره میگی ام اوفزبان

به خاطر همین خیلی اعتبار به حرفت نمیکنم و معمولا یک ساعتی  یه بار خودم میبرمت که جیش کنی.

وقتی بازی میکنی و آشغالی یا خورده کاغذی میریزی روی زمین خودت میری بر میداری و میزاریش توی سطل زباله.که این کارت رو خیلی دوست دارمبوس

وقتی غذا میخوریم حتما باید روی صندلی کنار ما بشینی .با اینکه همیشه قبل از خودمون غذات رو میدم وقتی سر میز میشینی یه بشقاب و قاشق و لیوان میخوای و بشقاب خالی رو که قبول نمیکنی باید از غذای خودمون بوات توی ظرفت بزارم تا هم بازی کنی و هم اینکه بازی بازی یکم بخوری .وای از وقتی که از پشت میز بلند بشی و غذا خوردن ما تموم بشه تا نیم ساعت بعد باید زیر میز رو تمیز کنم چونکه همه غذا رو میریزی زمین.این رو هم بگم که ما اصلا نمیفهمیم غذا چی خوردیم و کجامون رفته چونکه فقط داریم خورده فرمایشات شما رو انجام میدیم .اینکه این رو میخوام و اون رو میخوامم.....غمگین

عاشق جارو برقی کشیدنی .فدات بشم که به مامان کمک میکنی

وقتی یه چیزی بخوام بگم برام بیار زود میری و انجام میدی .مثلا وقتی دست و صورتت رو میشورم میگم دستات رو خشک کن با حوله دستاتت رو خشک میکنی بعد میگم برو دستمال بیار صورتت رو خشک کنم به سرعت باد میری و از جعبه دستمال یکی برمیداری و میای بهم بدی که صورتت رو خشک کنم .مامان فدات بشه عزیزمبغل

اینجا با عروسکت سوار سه چرخه ات شده بودی و تلویزیون نگاه میکردی

عاشق عینک دوی هستی .وقتی  که توی ماشین هستیم عینک رو از سر چشم ما در میاری و خودت میزنی .البته بیشتر بازی میکنی .اگه روی چشمت میزاشتی حتما برات یه عینک میخریدم ولی میدونم رو چشمت نمیزاری ..یه عینک قدیمی داشتم اون رو گذاشتم توی ماشی که اون دستت باشه ولی اون رو قبول نداری و حتما باید عینک ما رو برداریمتنظر

توی خونه خیلی اهل بازی با اسباب بازیهات نیستی بیشتر میری از توی کابینت یه ظرف برمیداری و یه قاشق بیشتر با ظرف و ظروفها سر گرم میشی منم برات توی ظرفت خوردنی ومثل پفیلا و یا مغز پسته یا چوب شور میزارم بخوری.

اسباب بازیهات رو جمع میکنم میزارم توی اتاقت چند وقتی یه بار میارم پایین تا بازی کنی اون وقت پییشت عزیز میشن و دوستشون داری و یه دو روزی باهاشون بازی میکنی.

ا

فعلا بای بایبای بایبای بایبای بای

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)