هستي مامان وبابا آرمينا هستي مامان وبابا آرمينا ، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 28 روز سن داره

♥♥♥آرمينا جونمي♥♥♥

روزهای پایانی سال92

1392/12/23 17:09
نویسنده : مامان مريم
391 بازدید
اشتراک گذاری

بازم سلام.

احساس میکنم امسال به سرعت برق و باد گذشت. فکر میکنم به خاطر وجود نازنین تو بود.همه لحظالت با شیرینی و شادی گذشت.درسته روزهای بد و ناراحت کننده هم داشتیم ولی زندگی همینه.

خدا رو شـــــــــــکر که دور هم هستیم و شادیم.

از چند هفته قبل همه خریدهای عیدت و چند ست لباس برات خریدیم.وای خیلی لذت داره که برات لباس انتخاب میکردیم.وقتی میومدیم خونه لباسهات رو تنت میکردم خوشحال میشدی و میرفتی توی آیینه که خودت رو نگاه کنی . خیلی خوب متوجه لباس نو میشی  و همین کارت ما رو بیشتر سر ذوق میاورد.توی بازار که خیلی خانم بودی.توی مغازه کفش فروشی که داشتیم برات کفش انتخاب میکردیم کفشای توی ویترین رو  نشونمون میدادی انگار میخواستی نظرت بدی که این رو میخوای .توی مغازه که رفتیم و کفش رو  پات کردم  میپردیی بالا و تند تند پا میکوبیدی زمین و خوشحال میکردی همه بهت میخندیدن که چقدر ذوق کردی در آخر وقتی انتخاب کردیم دیگه حاضر نشدی از پات در بیاری و با کفشای نو زدیم بیرون.

از خونه تکونی بگم که طبق عادت همیشگی من همیشه در سال جدید خونه تکونی میکنم.به خاطر اینکه حدود 20 رو عید رو خونه نیستیم میزارم وقتی برگشتیم میوفتم به جون خونه.یه دلیل دیگه که داره اینه که وقتی برمیگردیم هوا گرمتره. الان دو روزیه که خیلی سرد شده و شعله بخاریها دوباره زیاد شده .دو  روزی هست که یه سره بارونه.دیروز  هم که برف اومد. واسه همین توی سرما که نمیشه کاری کرد.

از کارات بگم .

وقتی به دیوار تکیه میدیم عقب عقب میای و مثل ما تکیه میدی .وقتی میشینیم رو مبل میای بالا و میشینی و خیلی خوشکل تکیه میدی.توی حیاط بودیم پام رو به دیوار زده بودم دیدم عقب عقب میای و یه پات رو اورده بودی بالا اولش متوجه نشدم .گفتم مامان جان چیکار میکنی.به دیوار اشاره کردی و پات رو بالا اوردی فهمیدم منظورت چیه.خنده کلا همه کارهای ما رو تقلید میکنی.

بابا در کیس کامپیوتر رو باز کرده بود اومد گفت ببین دخملی چکار میکنیه.دیدیم پیچ گوشتی رو برداشتی و خیلی جدی میکنی توی کیس یعنی داری پیچ باز میکنی . وخیلی کارای بامزه دیگه که من و باباب خیلی بهت میخندیم.

دیروز از کامپیوتر آهنگ گذاشته بودیم بابا صدای اسپیکرها رو زیاد کرده بود وای از ذوق  نمیدونی چکار میکردی اولش که خود به خود غش  غش میخندیدی .ذوق میکردی پا میکوبیدی.بعد اومدی خودت رو انداختی بغلم  هنوز نگرفتمت خوابیدی روی زمین و غلت میخوردی .ما رو میگی اینقدر به کارت خندیدیم که نگو .با اینکه خیلی آهنگ گوش نمیدیم نمیدونم چه طور این همه دوست داری.

علاقه ات به برنامه کودک رو که نگو .یه تیکه از برنامه عموهای فتیله ای برات ضبط کردم .اون قسمت شعبده بازیه فتیله ای .فکر کنم برای دوهفته پیشه تقریبا 12 دقیقه میشه .اگه رو زی 100 بار برات بزارم میشینی جلوی تلویزیون و تکون نمیخوری و تا آخرش میبینی.ما موندیم آخه چی داره که اینقدر برات جالبه.

خوب بریم سراغ عکسهات.

این عکس چند روز پیشه که هوا خوب بود رفتیم پارک .اولین بار بود که سوار این وسیله میشدی .زمان ما بهش میگفتن چرخ و فلک .الان نمیدونم اسمش همونه یا نهچشمک

برای دیدن ادامه عکسها لطفا بیایید ادامه مطلب.....

خدا رحمت کنه بابا بزرگت رو .

این حالتت که دستت رو میزاری پشت کمرت و راه میری رو ازش به ارث بردی. البته اینجا یه چیزی بگم که فعلا تنها نوه ای هستی که همه خصوصیاتت شبیه با بابابزرگه خدا بیامرزت هست.همین بوری و رنگ موهات .ظریفی اندامت همه رو ازش به ارث بردی

اینقدر توی پارک بدو بدو کردی که نگو .همش میرفتی پیش این وسیله دوباره میرفتی جای دیگه.اصلا کاری به ما نداشتی.

اینجا رفته بودیم توی حیاط بابا یکم به باغچه ها برسه.پای درختها رو بیل بزنه کود بده  و از این جور کاره.

دیدم هوا خیلی گرم و خوب بود ما هم رفتیم و حسابی بازی کردی.

خیلی دوست داری که وقتی لباس روی رخت آویز پهن میکنم بیایی و کمکم کنی . لباس رو میگیری و یکم میتکونی و بعد میزاری رو رخت آویز اینجوری.

 

دخملی من عاشق نون خامه ایه .

بادکنک رو خیلی دوست داری.این بادکنک که میبینی عمه برات خریده یه بسته کامل حدود 20 تا بادکنک و یه پمپ برای باد کردن.باهاشون که شکل درست میکنم صدا میده و خوشت میاد و جیغ میکشی.

 

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

الهام مامان علیرضا
24 اسفند 92 11:23
فکر کردم رفتی ولایت مریم جون برای همین جدیداً سر نزدم تاخیر منو ببخش نازنین ماشاله چقدر آرمینا جونم باهوش شده وقتی شیرین کاری هاشو می بینم قبل ترها برام زنده میشه از این به بعد باید حسابی مراقب رفتارتون باشید چون هر عملی از شما عکس العملی مشابه از آرمینا جون و در پی داره
مامان مريم
پاسخ
نه عزیزم انشالله آخر این هفته راهی هستیم .دقیقا همینطوره که شما میگید.مثل یه آینه هر کاری میکنیم انجام میده.مواظب نباشیم چکارم کنیم
nira
24 اسفند 92 17:43
افرین به تو دختر زرنگ و باهوش و قرتی ،لباسا و خریدای عیدیت هم مبارک مریم جون سال نو و عید شما هم مبارک
مامان مريم
پاسخ
ممنون عزیزم سال نو شما هم مبارک باشه