هستي مامان وبابا آرمينا هستي مامان وبابا آرمينا ، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره

♥♥♥آرمينا جونمي♥♥♥

روزمرگیهامون.....

1392/11/7 16:21
نویسنده : مامان مريم
345 بازدید
اشتراک گذاری

آرمینا 18 ماه و 5 روزه

 

سلام نفس مامان.این چند روزی که گذشت خیلی نتونستم بیام

وبت.اخه حسابی مشغول بودم .حال برات میگم چکارا کردیم.


اول اینکه توی دو روز برات یه شما بافتم توی این دو روزه یکسره دستم

بود و تند تند میبافتم میخواستم

زود تموم بشه که ببینم چطوری شد که آخرش خوب دراومد.تصمیم دارم

کلاهش رو هم برات ببافم .

 


دو سه روزه هوا خیلی بهتر شده و نزدیک ظهر هوا خوبه و میشه رفت

بیرون.یه روزش رو سه تایی رفتیم پیاده روی البته شما سه چرخه

سواری کردی که حسابی خوشحال بودی و دوست داشتی هر کی رو

توی خیابون میدیدی براش بای بای میکردی و دست تکون میدادی.


 

بقیه عکسها در ادامه مطلب...

 

روز جمعه نهار رفتیم رستوران که یه استخر توپ داشت.

اولین باری بود که توی استخر توپ میرفتی .

تا دیدیشون از خوشحال جیغ زدی.وقتی بابا گذاشتت توی استخر اولش

اصلا تکون نمیخوردی و یه جا ایستاده بودی و توپ ها رو پرت

میکردی.خیلی خوشحال بودی و دوست داشتی با بابا بازی کنی واسه

همین همش توپ ها رو مینداختی بیرون و بابا باید یکی یکی جمعشون

میکرد.خلاصه اینکه حسابی بازی کردی. عکسها رو ببینیم........



و اینجا داشتی با آهنگ میرقصیدی



حالا بریم سراغ بازی کردنت.


این سشوار رو بابا وقتی رفته بود ماموریت برات خرید.

چونکه میدونه سشوار خیلی دوست داری.

دکمش رو بزنی ازش باد میاد و چراغهاش روشن میشه.میگیریش

دستت و میای موهای ما رو خشک میکنی و صداش رو هم در میاری و

میگی:ششششش..... ویا موهای خودت رو خشک میکنی



تازگیها متوجه شدم وقتی یه اسباب بازی خیلی جلوی دستت باشه زیاد

باهاش بازی نمیکنی و دلت زده میشه منم سری سری اسباب بازی

هات رو جمع میکنم و چند وقتی یه بار واست عوض میکنم و چیز جدیدی

میدم دستت .این عروسک نی نی رو بد از مدتها بهت نشون دادم.اول که

دیدیش از خوشحال جیغ کشیدی و خیلی خوشحال شدی میگرفتیش

بغلت و میرفتی اینور اونور.هر کاری میکردی باید عروسک پیشت

باشه.الان هم هنوز همینطوره.

وقتی سوار سه چرخه میشی میگی نی نی رو سوار کنیم


 


میگم نی نی رو بوس کن .اینجوری میبوسیش....


 

همش با خودت میبریش اینور اونور.....



میگم بهش غذا بده .اینجوری میدی....



میگم کلاهش رو سرش کن....



سوار سه چرخه ات میکنیش و میخوای دورش بدی....



گذاشتمش روی پات و گفتم نی نی رو لا لا کن که خوشت اومد و پات رو

تکون میدادی



تازگیا دوست داری خودت آب بخوری .منم لیوان رو میدم دست خودت 

ولی یکم توش آب میزارم چونکه هر چقدر توی لیوان آب باشه همش رو

میخوری حتی اگه نتونی و سیر باشی.نیشخند



و این هم برنج خوردنت که خیلی دوست داری



اینجا گیر داده بودی روفرشیهای بابا رو پات کنم


 

فدای دختر مهربون و خوشملم بشم مــــــــــــــــــــــــن................


 

در آخر یه خبر خوب بدم که ماشینمون بالاخره دیروز رسید

 

و  4 ماه دوران سخت بی ماشینی به پایان رسید .یه عالمه کارهای

عقب افتاده و خرید دارم که بعد از اینکه پلاک و مدارک رسیدن باید انجام

بدیم.

فعلا بووووووووووس تا بعدبای بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

پریسا نجفی
12 بهمن 92 0:06
سلام دوست عزیزم خوبی ؟ ازسایتت خیلی خوشم اومد به منم سربزن اومدم برای دوستای خوبم که مادری نمونه هستند وبلاگی زنانه درست کردم که باب کارشونه اگر دوست داشتی ما را هم قابل بدون . راستی منو توی سایت قشنگت لینک کن و بهم خبر بده تا منم تو را توی سایتم قرار بدم ببخش و ممنون
مامان مريم
پاسخ
ممنونم عزیزم من شما رو لینک کردم حتما از مطالب مفید سایتتون استفاده میکنم.
الهام مامان علیرضا
16 بهمن 92 9:52
عزیزمی مریم جون خوشم میاد که حسابی هنرمندی اراک خیلی برف اومده آااااااااااااااااااا.... طرف ما که بیشتر از دو سانت برف نیومد خوبه که آرمینا حسابی به استخر توپ علاقه داره علیرضا اوایل می ترسید
مامان مريم
پاسخ
نظر لطفته عزیزم. بله اینجا حسابی برف اومده و نمیشه از خونه بیرون زد ما همش توی خونه ایم.آرمینا هم اولش یکم میترسید ولی کم کم بهتر شد.