هستي مامان وبابا آرمينا هستي مامان وبابا آرمينا ، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره

♥♥♥آرمينا جونمي♥♥♥

عکسهای 6 ماه گذشته.....(3)

1394/8/13 18:15
نویسنده : مامان مريم
656 بازدید
اشتراک گذاری

آرمینا 3 سال و 3 ماه 10 روزه

 

تولد احسان و پرهام جون

 

 

بقیه عکسها در ادامه مطلب......

 

 

همه جوره از تولد استفاده کردیخندونک

از فوت کردن شمع گرفتهخندونک.....

 

 

تا ناخنک زدن به کیکخندونک....

 

 

این عروسک رو چند ماه پیش واست خریدم .

اول آجی مبینا از  همین عروسک داشت .و علاقه زیادی بهش نشون میدادی.

وقتی که توی مغازه دیدی و گفتم میخوای برات بخرم خیلی  خوشحال شدی و همش میگفتی نی نی منآرام .

روی صندلیش مینشوندیش و میگفتی نی نی جیییشخندونک

توی شیشه اش آب میریختی یکمش رو خودت میخوردی و یکمش رو میدادی به نی نیتزیبا

 

و خواب شیرین با نی نیتبغل

 

یه روز هوای خوب توی پارک بانوانآرام

 

 

پارک و قطار سوار شدن .که خییییلی دوست داشتی و یه ریز نوای 

 

تتااااارر.....تتااااارر   سر میدادیزبان

 

 

 

توی تابستون خاله خودم و پسرش یزدان مهمونمون بودن

 

که یه روزش رو پارک رفتیم و شما حسابی آب بازی کردید

 

 

نمایشگاه کتاب و کودک

چجوری با تعجب نگاش میکنیخنده

 

 

وقتی که موش موشی لپت رو کشید واسش یه خنده خوشکل کردی

 

ولی باز ازش چشم بر نمیداشتی و تا مدتها توی ذهنت مونده بود.

 

مدتی بعد از توی خیابون رد میشدیم در یه فست فودی یکی

 

از همین عروسکها بیرون ایستاده بود و دست تکون داد که

 

یاد موشی افتادی و گفتی که لپت رو کشیدهخندونک

 

 

انگورهای حیاطمون

 

 

تا پست بعدی بوس

 

 

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (5)

الهام
14 آبان 94 9:51
سلام مریم جون چه تولد عالی گرفتند و آرمینا جون عجب کیفی کرده و از تولد خـــــــوب استفاده کرده واااااای چه نی نی ناززی داره و دقیقا باهاش مثل یک نوزاد برخورد می کنه فکر می کنم در آینده مامان بسیار خوب و مهربونی بشه و من همیشه حسرت حیاط شما رو می خوردم و با دیدن انگورهای حیاط تون بیشتر دلم حیات خواست چه خوب که آرمینا جون از اون خرسه نترسیده چند وقت پیش ما شمال بودیم و علیرضا از کلاه قرمزی به همین سبک خیلی ترسید منتظر عکس های دیگه تون هستیم
مامان مريم
پاسخ
سلام الهام جونعزیزم انشالله به به زودي زود یک خونه حیاط دار قسمتت بشههر چند دیگه الان هیچ نداریم و درختا و باغچه ها خشک شدنعزیزم علیرضابهش میان پسر شجاعی باشهولی آرمینا خیلی دوسش داشت به بار دیگه هم پیش اومده بود و رفت بغلش و باهاش عکس گرفت
ــــــدلارامــــــ
14 آبان 94 12:02
سلام مامانه نینی ماشالا نینیه نازی دارین منم قراره خاله نینیه فوگولیمون شم واسه همین یه وبلاگ واسه توراهیمون درست کردم منو نینی خوش حال میشیم شما خاله مهربون به وبمون سر بزنین و نظرتون و بگین اگرم با تبادل لینک موافق بودین بهمون خبر بدین خاله منتظرتون هستیم ـــــــــبابایــــــــ
مامان مريم
پاسخ
سلام عزیزم.تبریک ميگم بهتون.خاله شدن یکی از بهترین لذت های دنیاسبله حتما میام پیشمون و شما رو لینک میکنم
★ مـامے چـهارقـلوها ★
14 آبان 94 19:56
سلااااااااام عزیزم مررسی که پیشمون اومدید ، ماشالله به آرمینا جونم خیلی نازه ، در پناه خدای مهربون باشه با کمال میل لینک شدید دوست گلم
مامان مريم
پاسخ
ممنون عزیزم .من هم شما رو عینک میکنم
محجوب بانو
18 آبان 94 2:48
سلام عزیزم ماشاالله آرمینا جووون روز به روز خوشکل تر میشه انشاالله خدای مهربون همیشه براتون حفظش کنه
مامان مريم
پاسخ
ممنون شما لطف دارید
مامان حلما
22 آبان 94 1:18
ای جانم دخخخخخخخخخخخخختر مو طلایی در پناه حق باشی
مامان مريم
پاسخ
ممنون عزیزم