روز مرگیهامون
آرمینا 2 سال و 5 ماه و 3 روز
.سلام گل دخترم .
باید بگم ببخشید که این همه با تاخیر اومدم.
.ببخشید که اگه یکم تنبل شدم .
و در اصل علت اینه که خیلی نمیزاری بیام وبت رو بنویسم .
به محض اینکه بیام پای کامپیوتر میخوای خودت بشینی من رو بلند میکنی و
جای من میشینی
الان یه عالمه عکس داری که واست توی چند تا پست میزرام و بعد توی یه پست
مفصل در مورد شیرینکاریها و کارات مینویسم.
همچنان عاشق دفتر و مداد رنگیهات هستی.
بقیه عکسها در ادامه مطلب......
این عینک رو آجی مبینا بهت داده خیلی دوسش داری
وقتی میزنی احساس خوشتیپی میکنی
اینجام بهت گفتم ناز کن تا ازت عکس بگیرم. اینم مدل ناز کردنته
یه روز رفته بودیم دهکده آبزیان ماهی کبابی بخوریم
اردکا رو دیده بودی و از پیششون تکون نمیخوردی.
پارک نزدیک خونمون
نماز خوندنت.فدات بشم با این چادر سر کردنت
خوابهای شیرین و رنگی
اینم یه مدل دیگه خوابیدن.
دخمل مداد به دستم
فعلا بای بای .زود زود میام