هستي مامان وبابا آرمينا هستي مامان وبابا آرمينا ، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 28 روز سن داره

♥♥♥آرمينا جونمي♥♥♥

صرفا جهت اطلاع...

دوستان عزیزم.هرچند که من مدتها نبودم ولی اگر کسی از دوستان قدیمی وبلاگی و یا دوستان جدید وبلاگی دوست داشتند این آدرس من در صفحه اینستاگرام است خوشحال میشم اونجا هم به هم باشیم Yas 4360...
9 مهر 1396

آراد

آراد 1 ماهه. 40 روزگی آراد 2 ماگی آراد 3 ماهگی آراد آدمینا و آراد آرمینا و آراد در نوروز 96 خنده رو پدر و دختر و پسر جیگرررر آراد 4 ماهه.نوروز 96 3 ماهگی خواهر برادی شکلش رو عزززیزمی آراد 2 ماهه در حال غر زدنه آراد در 24 آذر ماه 96 بدنیا اومد.الان 9ماه و نیمشه.خیلی شیزون و بلا و باهوش.8 تا دوندون داده.از 7 ماهگی 4 دست و پا میره و ماشالله حسابی فرز و تند میره.از 8 ماهگی دستش رو به وسایل میگ...
9 مهر 1396

عکسسس🤗

      سلامی دوباره... گفتم تا شماخوابید و وقت دارم ...تا تنور داغه نون رو بچسبونم😂 و بیام عکس بزارم. پس بررربم😍   زمستون 94         سفر قشم...جزیره هنگام...اسفند ماه 94.         نوروز 95                                         تابستون 94       تولد 4 سالگی       &nb...
9 مهر 1396

دوسالی که گذشت...

دوباره سلام... میخوام این پستت بشه مروری بر این دوسالی که گذشت. الان خییلی خانم شدی و 5 سال و 3 ماهه شدی.دوسال مهد کودک رفتی و امسال که پیش دبستانی هستی.حسابی شیطون و پرحرف روزهای شیرین و شاد و گاهی ناراحت رو باهم پشت سر گذاشتم . یه عضو جدید به خانوادمون اضافه شد.خدا بهت یه داداش گل داد. اسمش آراد هست. تو بهش میگی داداشی.و گاهی داااااداااشی موقع بارداری من که واسه اومدنش لحظه شماری میکردی و همش میگفتی داداش کی میاد.وقتی که واسه خرید سیسمونیش رفته بودیم اینقدر ذوق داشتی که دوست داشتی همه مغازه رو بخری و همش میگفتی از این داداشم نداره از اون نداره موقع بدنیا اومدنش خیلی نگران بودم دوروز که تو بیمارستان هستم ناراحت بشی یا اذ...
9 مهر 1396

بعد از 2 سال برگشتم☺

سلامی دوباره. وای که چقدر دلم واسه اینجا تنگ شده بود...واسه نوشتن خاطراتت و کارهات و شیرین زبونیهات و و و و..... که شاید الان از یادم رفته.چه حیف شد دوسال گذشت و نتونستم واست خاطره ای ثبت کنم.به خاطر مشکل که توی سیستممون پیش اوند بعدشم خیلی سختم بود عکسهای دوربین و گوشی رو بریزم رو کامپیوتر بعدش حجم کم کنم و ..... ولی خداروشکر نی نی وبلاگ به تلگرام وصل شد و کار ما راحت شد و از الان تصمیم دارم بیام و شروعی دوباره بکنم و دوباره واست بنویسم. خیلی وقتها میاومدم و از اولین پست توی وبلاگت میخوندم و عکسهات رو میدیدم و از یادآوری خاطراتت خیلی ذوق میکردم. خدا کنه فرصت کنم و تند تند بیام و بتونم بنویسم ...
9 مهر 1396
1